معنی اسمم مروارید پر ارزش هستش 🙂 دینم مسیحیت هست در حال تحقیق روی ادیانم .اگر سوال پرسیدم و به نظرتون سوال مسخره ای بود دلیلش اینه که به همه قوانین دین و احکام اسلام آشنا نیستم پس بد برداشت نکنین😘 در مورد دینم هم درخواست دوستی ندین لطفا☺
لطفا امضامو تا آخر بخونید: کاربری چندممه. لطفا قبل از این که تعلیقم کنید اخطار بدید. معمولا آدم دلتنگی هستم. دلم حتی برای بقال سر کوچه هم تنگ میشه. گاهی هم دلم برای بدترین آدمای زندگیم تنگ میشه چون خوبیاشونو هم دیده بودم. بیاید برای رفتههای زندگیمون فاتحه بفرستیم. اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلبمون نه. سفرشون به سلامت. اگر تو تاپیکی سوال دارویی داشتن یا میخواستن فیلم، سریال، کتاب یا موزیک بهشون معرفی بشه، منو تگ کنید. جریان نام کاربریم اینه که چند سال پیش یه دوست مجازی داشتم که تو چتروم گُلدچت باهم آشنا شده بودیم. نام کاربریش دختر خوب بود و اسمش نازنینشکیبا. از یه روزی به بعد دیگه تو یاهومسنجر آنلاین نشد. خطش هم خاموش شد. از اون روز همهجا نام کاربریمو میذارم دختر خوب به امید این که پیداش کنم. مادرم بیماری نوروپاتی داره. میشه برای سلامتیش و بهبودیش یه صلوات بفرستید؟ ممنونتون میشم.
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم، ب امید روزی ک برم کنسرتش 🥰
ربطی ب مریض روحی بودن یا نبودن نداره .درست حرف بزنید .آدم بعضی وقتا ی نفر رو مورد مقایسه قرار میده
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم، ب امید روزی ک برم کنسرتش 🥰