خونه امون باخونه پدرشوهرم تویه کوچه است_مادرشوهرم یه مدتی هست ضعف بدن شدید پیدا کرده وچند روزه دارم به خوراکش میرسم.درطول روز یکی دوبار میوه ابمیوه(وسوپ میبرم واسش ازهروعده غذایی ک درست میکنم میفرستم واسش_وازاین کارم لذت میبرم ..البته ایشون هم انسان قدرشناسی هستن واصلاانتظار ندارن...حالا من دوماه دیگ ی امتحانی دارم وبشدت مشغله دارم ورسیدگی ب تغذیه مادرشوهرم دغذعه ام شده طوری ک همش فکر وذکرم شده اینه ک بایدالان غذا ببرم ابمیوه ببرم و....
ازیه طرف میگم وظیفه ی دختراشه ودختراش اصلا اهمیت نمیدن
ازیه طرف میگم گردن من حق داره
من خیلی مشغله دارم
یاوجود بچه کوچیک درس میخونم و کار میکنم
بنظرتون ازاین ببعدچطور رفتارکنم؟؟ک ب درسم لطمه نخوره؟