2777
2789

تعریف کنید دورهم باشیم😊

از معلم های عجیب وکارهای عجیبشون یا استادای دانشگاه

کارهای باحال یاغیر عادی اگر انجام میدادند چی بود؟


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

استاد تنظيم خانواده امون بود اقا بودميگفت مرد رو بايد تشنه نگه داشت يهو خودتون رو بهش عرضه نكنين ما هم سر كلاس زمين رو گاز ميزديم پنج شش تا دختر ٢٠ ساله شيطون بوديم

زهره خانمي ام با عضويت ٩٤بازم تركيدم 

یه دبیر ادبیات داشتیم مرد بود دقیقا میخواست بات حرف بزنه فاصلش ۵سانتی مترم نمیشد قشنگ تو چشات نگاه میکرد حرف میزد

هیچوقت هم تو تخته مثله ادم نمینوشت اینقدر مطلب میگفت جا نمیشد هر گوشه کناری به زور از بالا با پایین مینوشت تا جا شه :|| 

به تنهایی گرفتارند مشتی بی پناه اینجا      من با یقین کافر ، جهان با شک مسلمان !        آن هایی که اصرار دارند عقاید آن ها تمام حقیقت دنیاست ! و به دنبال شما میدوند تا اثبات کنند خودشان‌ با فکرشان قوم برتر اند ! و مخالفان آن ها در قلبشان مرض است ! آن ها قوم برتر در جاهلیت فکری اند

معلم عربیمون مرد بود

 هر ۱۰ دقیقه ۳۰ ثانیه تنفس میداد

با اینکه کسی دوسش نداشت ولی من داشتم چون هم استراحت میداد موقع کلاس ، هم هیچ وقت اضافی از زنگ تفریح رو اشغال نمیکرد

سر ساعت می امد. سر ساعت میرفت


تازه اون موقع وسایل میفروخت😀 می آورد سر کلاس پر یه چمدان بود

مثلا لوازم تحریر، دفترای خوشگل، برچسب های عکس یانگوم و‌ ‌جومونگ و امپراطور دریا و...😀

در اولین نگاه عاشقت شدم😍 آخه من مامانت هستم🤱🏻 🌸دختر نازم رو خدا بهم داد ، ممنون ازش که اون همه خواستن منو بی جواب نذاشت🧸🧸 پسرم خودت خواستی بیای ، اما منو بابا و آجی با قدم گذاشتنت تو دلم خیلی سوپرایز شدیم الان منتظر امدنتیم خیلی زیاااااد (من داداش ندارم یه حس خاصی دارم🤭 خونه ای که توش پسر باشه یعنی چجوریاست؟ 😍)🧸🧸

یه استاد مرد تو دانشگاه داشتیم‌

ترجمه اسلامی درس میداد. رشته م ادبیات انگلیسی ه.

اونم لهجه بریتیش  ک زیاد کاربرد نداره درس میداد

وقتی میرفت پایین کلاس صحبت کنه 

همش دستش ب زیپ شلوارش بود🤐 فکر کنم سندروم بی قرار داشت حس میکرد بازه

تا اخر کلاس از خودشو پیراهنش عرق می بارید

دخترم لاوین    و پسر کوشولوی مسافرم آرژین  

یه معلم داشتم دوران دبیرستان اولین دبیر مرد بود که وارد دبیرستان ما میشد فقطم کلاس مارو درس میداد وای نمیدونی همه ی دخترا تو کفش بودن.انگار هوری بهشتی بود برای همه.ماهم همیشه دورش بودیم حتی زنگای تفریح الکی سوال جور میکردیم ازش میپرسیدیم.الان که فکرشو میکنم چقد ندیده بودیم یه مرد قد بلند لاغرررر صورت پر جوششش😂


یه دبیرعربی داشتیم شاعربود😁سرکلاس شعر میخوند بالحن کشیده ما زیرمیزا منفجرمیشدیم ازخنده اخرشم یه بارقهرکرد گفت دیگه براتون شعرنمیخونم نفری دونمره هم کم کردازمون😂😀😐

اگه لبخند اومد رولبت یه صلوات برانی نی دارشدنم بفرست  منم میفرستم مرسی مهربون😘❤

یه معلم داشتم من کنج کلاس مینشتسم همش به من نگاه میکرد منم تو اوج نووجونی خوشحال بودم چون یه پسر سیبیلوی جوش جوشی داشت رو ابرا بودم که این همش دا ه منو نگاه میکنه. یه دو سه باری دیدم معلمم خیرم شده براش عشوه اومدم😨 دیدم حرکت نمیکنه بادم خوابید فهمیدم وقتی میره نو فکر به یکی همینجوری خیره میشه و حواسش نیست😥اه اتباهی بودم برا خودم😫😖💘

یک معلم داشتیم دوم دبستان دو بار با چند تا از بچه های کلاس خلوت کرد وبهشون گفت از این خلوت هیچی به هیچ کی نگید اونا هم هر چی اصرار میکردیم نمی گفتند چه کار کردند هنوز که هنوزه فکرم مشغوله یعنی چی کار داشت با اونا   

  خدایا دستمونو محکم بگیر وول نکن 

یه استاد خیلی پایه داشتم 

میدونست دوست پسرم خیلی نمراتش حساسه که حتما باید بالاترین نمره کلاس میورد 

وقتایی که با دوست پسرم قهر بود باهاش هماهنگ میکردم یهو سر کلاس کوییز میگرفت 

بالاترین نمره هم نمره منو اعلام میکرد      

خیلیم استاد قابلیه زیادم تو تلویزیون میاد واسه مصاحبه

اکثرا مهمان برنامه های اقصادیه


یه استادم داشتیم رفیق فابریک سعید طوسی بود

پسرا سر کلاس این رنگ از رخسارشون میپرید      

واکنش من در مواجه با تاپیکها و بعضی راهنمایی های کاربران: پناه برخدا...هعییییی....پناه برخدا...هعیییی...پناه برخدا....هعییییی...پناه برخدا....

از معلمان دبستانم از اول تا پنجم هر جا هستن خدا جوابشون رو بده 

راهنمایی ..خانم سلطانی معلم ریاضی بود عاشقش بودم منو با ریاضی اشنا کرد 

خانم بود دبیر دینی وقران وعربی خیلی دوسش داشتم فامیلش نوک زبونمه یادم نمیاد 

دبیرستانم اقای قاسمی دبیر فیزیک  و خانم موسوی  دبیر ادبیات 

دانشگاهم فامیل  هیچ کدوم از استادما یادم نیس

عمری صبور، درد کشیدی، چه بی صدایک روز صبح زود، پریدی، چه بی صداراحت بخواب، ای گل نیلوفری، بخوابما مانده ایم و غربت بی مادری، بخواب.............. خدا همه رفتگان خاک رو بیامرزه روحشون شاد  ممنون میشم برای شادی روح مادرم صلوات بفرستید.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792