اون از پسرخالم که ۷ سال عاشقشم و براش میمیرم و فکر میکردم که اونم منو دوست داره که یه تبریک خشک و خالی نکرد اون از مادرم که رفتم کیک بگیرم باهاش عکس بگیرم گفت گرونه شیرینی بگیر میچینی دوهم شمع میزاری روش عکس میگیری اون از خواهرم که کارمنده یه بار نشده برای تولدم چیزی بگیره امروز بهش گفتم چی میشد کادو تولد میگرفتی برام اونم گفت میخواستم شب پول بدم بهت البته که دوروغ میگه نه پارسال داده نه پیارسال خودشم میدونه من از کادوی پول برای تولد بدم میاد دوست یه وسیله ای باشا یادگاری نگهش دارم....خیلی ناراحتم مخصوصا از پسرخالم انقدر گریه کردم حیف روزم که خراب شد...امروز تصمیم گرفتم بعد ۳ سال بخونم برای کنکور سراسری شرکت کنم از رشته خوب قبول شم و دستم بره جیب خودم...از خدا خواستم که بعد ۷ سال منو به عشقم نرسوندی حداقل یه قدرت بهم بده بتونم قوی درس بخونم و قبول شم😭😭😭
از همه حتی از خدا ناراحتم خیلی بدبختم