امروز تو شاد مبحث ریاضی داشتیم بعد چون مدرسه جدیده دبیرارو نمیشناسم فقط فامیلیشونو میدونیم خلاصه از دبیرمون سوال پرسیدم آخرش گفتم خانم فلانی فک میکردم زنه که گفت آقا هستم به نظرتون وقتی معلمه زن هست چه دلیلی داره معلم مرد بزارن؟ 😐 بچه های همسنه منم ک تو هپروت سیر میکنن همه فک میکنن خبریه
انسان های ضعیف : انتقام میگیرند...انسان های قوی : میبخشند... انسان های باهوش نادیده میگیرند... من : فحش میدم توپ تانک انبردست من چقدم جیگرم خیلیم ربط نداشت ناراحتی نخون هر کیو میبینم یکی ولش کرده رفته چرا اونی که ول کرده رفته رو نمیبینم؟اگه لبخند به لبات اومد یه صلوات مهمونم میکنی؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
راهنمایی هستی؟ما هم سال هشتم دبیر مرد اورده بودن برا ریاضی
البته همسن پدر پدرمون بود😶
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
اگه مدرسه میرفتید دخترا میخواستن باهاش تیک بزنن و لاس بزنن و از سرو کولش بالا برن😐
دیدم که میگم...😐🙄
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
من خودم بیشتر دبیر مرد داشتم تا دبیر زن هیچ مشکلی هم نبود
عاشق شکلات و پاستیل 😋 افراد بی ادب ریپلای نمیشن پس فک نکن حق با توئه دلیلی نداره باهات بحث کنم حتی کامنتات دیگه خونده نمیشع 🙂دهه شصتی هستم 😍🌹 دخملم 🥰♥️🌹همسرم ♥️
خودت هم داری میگی مرد پسر خوشتیپ و جوون که تیست بعد هم باشه مگه چه مشکلی داره تصویری هم آن میشید ؟؟؟؟؟
ما هم معلم مرد داشتیم چقدر هم قشنگ درس میدادن.
من خیلی خوشبختم از وقتی که یاد گرفتم هر چیزی در درونم هست را نشان دهم. من تمام احساساتم را دوست دارم و اطرافیانم را نسبت به آنهاآگاه میکنم.احساسات عزیزم بازی قایم باشک ما تمام شد.ترس عزیزم مرسی که مرا یاری میکنی خشم مهربانم مرسی که هستی ناراحتی عزیزم چه خوب که هستی دل شکستگی باشکوهم چه خوب که منفی های زندگیم را بهم نشان میدهی. شادی ' خوشحالی `دل خوشی `نفرت `و........
انسان های ضعیف : انتقام میگیرند...انسان های قوی : میبخشند... انسان های باهوش نادیده میگیرند... من : فحش میدم توپ تانک انبردست من چقدم جیگرم خیلیم ربط نداشت ناراحتی نخون هر کیو میبینم یکی ولش کرده رفته چرا اونی که ول کرده رفته رو نمیبینم؟اگه لبخند به لبات اومد یه صلوات مهمونم میکنی؟