«می گفت : اگر نروم شرمنده حضرت زینب می شوم»
اخبار دختر سوری 3 ساله را نشان می داد که کنار ساحل شهید شده بود. جلیل طاقت نیاورد و گریه کرد. به او نگاه کردم. برخواست و به حیاط رفت. پشت سرش رفتم. بی وقفه گفت: من در عجبم با این همه اعتقاداتی که داری چرا را ضی نمی شوی که مدافع حرم شوم. با شد نمی روم ولی جواب حضرت زینب و رقیه (س) را خودت بده .
من جلیل را عمیقا دوست داشتم و از اوایل زندگی تا آن هر روز دلبسته تر می شدم . در باورم نمی گنجید که بخواهم جلیل را به این زودی از دست بدهم. نگاهم در نگاهش قفل شد. (با خود می گفتم مرا به که واگذار کردی ... راه برگشتی برای من نگذاشتی...) شرمنده شدم سرم را پایین انداختم و همان لحظه از تمام وجودم جلیل را به حضرت زینب سپردم.
روز اعزام ،سال 93
جلیل ساکش را با شور و نشاط و عشقی که داشت برای اعزام آماده کرد . آن روز حس همسران هشت سال دفاع مقدس را داشتم . با تمام وجود حس می کردم که جانم می رود. از اول از دواجم جلیل اکثرا در ماموریت بود چرا این ماموریت برایم سخت تر بود. این اولین اعزام جلیل بود و من باردار بودم . در این ماموریت مدام تماس می گرفت و حال من و دخترش را می پرسید.
«آخرین دیدار»
خاطره ی که دیگر هیچ وقت تکرار نمی شود
17 آبان 94 شب من در آشپز خانه مشغول آماده کردن شام و جلیل محو نوشتن متنی در دفترش بود که حتی صدای گریه فاطمه را نشنید . چند بار صدایش زدم . نگاهی به من کرد دفتر را زمین گذاشت و به سراغ فاطمه رفت. بعد از شهادتش متوجه شدم که وصیت نامه اش می نوشت.
همان شب به مسجد رفت زیارت عاشورا خواند و برگشت ساکش را پیچید . و آماده رفتن .
روز بعد قبل از حرکت گفت : شما هم با من تا شیراز بیایید. نمی دانم ، شاید می دانست که این آخرین دیدار است . مریم شیفت ظهر بود از پدر خداحافظی کرد و در آن لحظه مثل ابر بهاری گریه می کرد و راهی مدرسه شد. جلیل نتوانست تحمل کند دنبال مریم رفت و گفت با ما تا فرودگاه به شیراز بیا. همه آماده شدیم و به سمت شیراز حرکت کردیم.
به فرودگاه شیراز رسیدیم ساک را روی زمین گذاشت . فاطمه در بغلم بود . نگذاشت به خاطر بچه پیاده شوم گفت هوا سرد است. همان جا خداحافظی کردم.
من از داخل ماشین مات و مبهوت قدم های جلیل بودم. ساکی که روی زمین می کشید و نسیم پاییزی که کت جلیل را تکان می داد.
آن لحظه در ذهنم ثبت شد . کاش آن روز دوباره تکرار می شد تا در لحظه خداحافظی یک دل سیر او را نگاه می کردم