2777
2789
عنوان

شهید جلیل خادمی

529 بازدید | 98 پست

عرض سلام و وقت بخیر خدمت همه شما دعوت شدگان به زیارت شهدا. .. به نیت ظهور و سلامتی آقا امام زمان عج و حاجت روایی حاجت های شخصی همه  و یاد شهدا اگر خداوند مهربان توفیق بده هرروز به زیارت شهدا میریم .هرروز به نام یک شهید .  شما عزیزان با خواندن صلواتی یا سوره ای دلخواه یا دعایی و فرستادن ثوابش به شهید  او را یاد کنید و از او حاجت بخواهید...

اگر کسی نمیخواد که صداش بزنم اعلام کنه

عزیزانی که هرروز صداشون میرنم و میان و از شهید مورد نظر با ذکر صلواتی یا هر چیزی یاد میکنند  ، پست رو لایک کنند تا هرروز صداشون بزنم.

اگر کسی میخواد که صداش بزنم اعلام بفرماید.

اجرتان با شهدا علیهم السلام

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

شهید مدافع حرم «جلیل خادمی» در 15 تیر 1356 در روستای امیر حاجیلو از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود. وی در تاریخ 24 آبان 1394 در سامرا در جوار مرقد ملکوتی امام حسن عسکری (ع) و امام علی النقی (ع) به فیض شهادت نائل آمد.

در سال 74 در آستانه 18 سالگی با گذراندن یک دوره آموزشی در پادگان شهید حبیب الهی اهواز به پاسداران وطن پیوست. جلیل پس از طی دوره های آموزشی در پادگان خاتم الانبیاء تهران و توپخانه موشکی 56 یونس (ع) سروستان ، در گردان جندالله به عنوان فرمانده قبضه مشغول خدمت گردید. و در سال 76 ازدواج کرد.

زهرا رستمی  همسر شهید خادمی 18 سال با جلیل زندگی کرده است. او از ابتدای زندگی با تفکرات و عقاید همسرش آشنا و با آنها مانوس شد و اکنون از آن دوران برای ما روایت می کند :


«آشنایی با جلیل»

پدر کارمند دادگستری لار بود. و من نیز در آنجا به دنیا آمدم. در هشت سالگی به علت فوت بستگان نزدیک پدر به فسا بازگشتیم . چند سالی را در فسا بودیم که متوجه شدیم خانواده آقای خادمی نیز از روستای امیر حاجیلو به فسا آمده اند. آنها از خویشاوندان دورمان بودند که تا آن زمان من آنها را ندیده بودم. رفت آمد خانوادگی شروع شد .

  اوایل سال 1374 دوازده ساله بودم که پدر جلیل به منزلمان آمد و من را برای پسرش خواستگاری کرد. آن زمان در مقطع راهنمایی درس میخواندم. ( در روستای ما رسم بر این بود که دختر در سن یازده ، دوازده سالگی ازدواج کند.) با شنیدن این موضوع ناراحت شدم و مخالفت کردم. گفتم میخواهم درس بخوانم. پس از آن خواستگارهای زیادی آمدند که همه را رد کردم.

یک سال بعد از آن یکی از بستگان پدری به خواستگاریم آمد . پافشاری و سخت گیری های پدر شروع شد و ما نباید روی حرف پدر حرفی میزدیم. خواهر جلیل به محض شنیدن خبر خود را  به خانه ی ما  رساند و از من پرسید‌: اگر علاقه ای بین تو و جلیل است بگو. سکوت کردم . دوباره پرسید: آیا تو جلیل را دوست داری.از خجالت فقط سرم را تکان دادم. چند شب بعد با خانواده به خواستگاری آمد . و جواب مثبت را گرفتند و من نشان کرده ی جلیل شدم.


 سال 1376 یکی از  زیباترین خاطرات زندگیم رقم خورد . و ما عقد کردیم.
یک هفته از عقد مان گذشته بود. زنگ خانه به صدا در آمد و جلیل با کاغذی در دست به منزلمان آمد. خیلی ناراحت بود. پرسیدم چه شده؟ گفت: ماموریتی به من محول شده و باید به جزیره بروم . ما آن زمان خیلی وابسته هم بودیم و این خیلی ناراحت کننده بود.
چهل روز ماموریت جلیل برای من 40 سال گذشت . هر روزم پر می شد از دلتنگی های عاشقانه . بغض ، اشک های بی دلیل...  مثل الان. اصلا انگار باید از همان اوایل زندگیم به این دور بودن ها  خودم را وفق میدادم تا در این روزها کمتر نبودنش را  بهانه کنم  و صبور باشم ...
 


 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

به عشق اهل بیت (ع) خادم شد»

جلیل صدای دلنشینی داشت. با صدای زیبایش قرآن تلاوت می کرد و فرزندانمان را به خواندن قرآن تشویق می نمود. علاقه زیادی به روضه حضرت رقیه داشت. به همین جهت هیئتی را به نام فاطمیه راه اندازی کرد. این هیئت متشکل بود از تمامی خویشاوندان دور و نزدیک. هر هفته همه گرد هم می آمدیم و زیارت عاشورا میخواندیم. این امر موجب شد که صله رحم نیز انجام شود.  یکی از مقررات جلیل این بود که به هیچ عنوان هیئت تشریفاتی نشود ساده بی ریا. حتی گاهی می گفت یه استکان چای برای پذیرایی کفایت میکند. پس از مدتی با اصرارم جلیل در هیئت خانوادگی نیز مداحی کرد. 

یکی از همرزمانش میگفت: یک شب پس از نماز و مغرب و عشاء دلمان هوای زیارت عاشورا کرد. آن روز عملیات موفقیت آمیزی داشتیم. همه گرد هم  بودیم و آماده خواندن زیارت عاشورا . یکی از دوستان گفت: جلیل صدای خوبی دارد بگذارید جلیل بخواند. او شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا، با نوای زیبایش همه را دگرگون کرد...


جلیل مداحی را از هیئت فاطمیه آغاز کرد و حاجت قلبی اش را از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله) گرفت و مدافع حرم شد.

منت خدای را که به من افتخار داد        مرا ز خاندان شهیدان قرار داد 

داغ همسرم گر چه سخت بود           ولی از خون همسر شهیدم به من اعتبار داد 


سال 88 سعادت زیارت ضریح شش گوشه ی امام حسین(ع) نصیبمان شد. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم . بچه ها را در آن سفر همراه خود نبردیم. آنها را به پدر و مادر سپردیم و راهی شدیم . یک سفر عاشقانه زیبا...
در این سفر از توجه های زیاد جلیل و محبت های فراوانش نسبت به من باعث شد تا تمام افراد کاروان فکر کنند که ما برای ماه عسل به کربلا آمده ایم . خنده ام گرفته بود که بعد از 12 سال زندگی مشترک همه این فکر را می کنند



مرا در این مکان دفن کنید 
یک روز به امامزاده شهیدان رفتیم. دخترمان فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند . یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت اگر من مردم مرا در این مکان دفن کنید . ناراحت شدم و گفتم : خدا نکند تو بمیری. تازه اول خوشبختیمان است با دستش روی شانه هایم زد و گفت بیا برویم بادمجان بم آفت ندارد...

آن جایی را که جلیل نشان داد در میان شهدا بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط شهدا را در این مکان دفن می کنند... 

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..
«می گفت : اگر نروم شرمنده حضرت زینب می شوم»

اخبار دختر سوری 3 ساله را نشان می داد که کنار ساحل شهید شده بود. جلیل طاقت نیاورد و گریه کرد. به او نگاه کردم. برخواست و به حیاط رفت. پشت سرش رفتم. بی وقفه گفت: من در عجبم با این همه اعتقاداتی که داری چرا را ضی نمی شوی که مدافع حرم شوم. با شد نمی روم ولی جواب حضرت زینب و رقیه (س) را خودت بده .


من جلیل را عمیقا دوست داشتم و از اوایل زندگی تا آن هر روز دلبسته تر می شدم . در باورم نمی گنجید که بخواهم جلیل را به این زودی از دست بدهم. نگاهم در نگاهش قفل شد. (با خود می گفتم مرا به که واگذار کردی ... راه برگشتی برای من نگذاشتی...) شرمنده شدم سرم را پایین انداختم و همان لحظه از تمام وجودم جلیل را به حضرت زینب سپردم. 


روز اعزام ،سال 93  
جلیل ساکش را با شور و نشاط و عشقی که داشت برای اعزام آماده کرد . آن روز حس همسران هشت سال دفاع مقدس را داشتم . با تمام وجود حس می کردم که جانم می رود. از اول از دواجم جلیل اکثرا در ماموریت بود چرا این ماموریت برایم سخت تر بود. این اولین اعزام جلیل بود و من باردار بودم . در این ماموریت مدام تماس می گرفت و حال من و دخترش را می پرسید.


«آخرین دیدار»
خاطره ی که دیگر هیچ وقت تکرار نمی شود

17 آبان 94 شب من در آشپز خانه مشغول آماده کردن شام و جلیل محو نوشتن متنی در دفترش بود که حتی صدای گریه فاطمه را نشنید . چند بار صدایش زدم . نگاهی به من کرد دفتر را زمین گذاشت و به سراغ فاطمه رفت. بعد از شهادتش متوجه شدم که وصیت نامه اش می نوشت.

همان شب به مسجد رفت زیارت عاشورا خواند و برگشت ساکش را پیچید . و آماده رفتن .

 

روز بعد قبل از حرکت گفت : شما هم با من تا شیراز بیایید. نمی دانم ، شاید می دانست که این آخرین دیدار است . مریم  شیفت ظهر بود از پدر خداحافظی کرد و در آن لحظه مثل ابر بهاری گریه می کرد و راهی مدرسه شد. جلیل نتوانست تحمل کند دنبال مریم رفت و گفت با ما تا فرودگاه به شیراز بیا. همه آماده شدیم و به سمت شیراز حرکت کردیم. 

به فرودگاه شیراز رسیدیم ساک را روی زمین گذاشت . فاطمه در بغلم بود . نگذاشت به خاطر بچه پیاده شوم گفت هوا سرد است. همان جا خداحافظی کردم. 

من از داخل ماشین مات و مبهوت قدم های جلیل بودم. ساکی که روی زمین می کشید و نسیم پاییزی که کت جلیل را تکان می داد.

آن لحظه در ذهنم ثبت شد . کاش آن روز دوباره تکرار می شد تا در لحظه خداحافظی یک دل سیر او را نگاه می کردم
 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..
شهید خادمی در گوشه ای از وصیت نامه خود می نویسد:

ما می رویم تا وظیفه خود را انجام دهیم و نتیجه آن برای ما مهم نیست که چه بر سر ما خواهد آمد ان شاالله که خداوند قبول نماید.ای پروردگار عالمیان و ای غیاث المستغیثین
سپاس تو را که بنده حقیر و گنهکار را قابل دانستی و شربت شیرین شهادت را نصیبم نمودی و راه رسیدن به خودت را به من ارزانی داشتی هر موقع و یا هر جایی که از شهدا یادی می شد غبطه می خوردم و به خود می گفتم: ای کاش که در جنگ تحمیلی من هم می توانستم مثل یک بسیجی بجنگم و از روزی که این گروهک خدانشناس داعش تکفیری ها روی کار آمد هر لحظه انتظار می کشیدم که نوبت به من می رسد تا جان ناقابلم را در راه دفاع از حرمین تقدیم خدا و اهل بیت کنم.

روز شهادت حضرت رقیه آسمانی شد 

سامرا که رفت زنگ زد. گفتم جلیل 5 صفر روضه حضرت رقیه را فراموش نکن . گفت همان روز به سامرا می روم و از آنجا نائب الزیاره همه هستم و تماس می گیرم . 

 24 آبان سال 94 همزمان با لحظاتی که زمزمه زیارت عاشورا بر لبان ما بود و اشک بر مظلومیت حضرت رقیه می ریختیم، جلیل در سامرا در جوار مرقد ملکوتی امام حسن عسکری(ع) و امام علی النقی (ع) به شهادت رسید. نمی دانستم روضه در آن روز شامل حال یتیمان من هم می شود...
 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

@annsherlly00  @asheghekhoda01  

@nemidoonam_velam_kon  

@مامان_فاطمه270  

 @الهه068  

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

@مامان_اسماعیل  

@hedyeh76  

@سرووووو  

@گرررررررررگ  

@اعتصامی  

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

@elahemilany_98  

@NAFAS197  

@نهم  

@بهارم_زاده_خرداد  

@mamane_sam  

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

 @mahpishooni74  

@mahpishoni73  

 @mamiasena  

@وفا71  

@بیتا99  

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

@mmmmmmmmmmnnnnnnnnnn  

@narenghi  

@شمدون  

@سبزحسنا  

@nazz26  

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..

 @fatemeh92  

 @mmohadeseh1379  

@mohadese1379  

@سحرناز333  

@الماسسسس  

 امام باقر (عليه السلام) فرمود دعا قضا را رد می کند اگرچه ثبت و ضبط شده باشد. در ادامه روایت می‏فرماید: حضرت انگشت‎هایشان را مُشت کردند و به کنایه فرمودند اگر قضای تو به این محکمی هم باشد، خداوند آن را باز می‎کند! صدقه قضای قطعی را دفع می کند..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز