سلام بچه ها
کی مثل من به خاطر دوری ،خیلی چیزا رو از دست داده؟
مثلاً من عروسی و عقد سه تا از خاله هام و کلی تولد و کلی دورهمی و ... از دست دادم
من و خواهرم و مامانم و پدرم تو یه شهر دیگه ایم
پدرم دوست نداره بره اونجا به خاطر همین خیلی دیر به دیر همو میبینیم ولی من و مادرم و خواهرم اینجوری نیستیم
هفتهی بعد هم یه تولد هست که بازم خاله هام دور هم جمع میشن
خواهرم کوچیکه دوست داره باشه
خیلی ناراحتم
من از خانوادم دورم خیلی سخته
خودتون برید
بابات اجازه نداد مامانت بره عروسی خواهراش
یا خود مامانت نخواست یا شرایطش نبود
پدرم اصلا شهری که توش به دنیا اومده و بزرگ شده رو دوست نداره
اصلا هم نمیذاره ما تنهایی بریم
خیلی باهاش بحث داشتیم و داریم سر این موضوع
مثلاً سالی دوبار میریم هر بار هم شاید شاید دو هفته وایسیم
اینجا هم که هستیم هیچ کسی رو نداریم و زیاد هم بیرون نمیریم بازم به خاطر اخلاق بابام
خلاصه که خیلی سخته
عروسی یکیشون پدرم بیمارستان بودن و نتونستیم بریم
دو تا از عقد ها تقصیر خاله هام بود که دقیقا انداخته بودن زمان امتحان ها و نتونستیم بریم و اینو همیشه بهشون میگم که خیلی کار بدی کردین
عروسی دیگه خاله ام میتونستیم بریم ولی بهانه پدرم این بود که امتحانت نزدیکه
من اون موقع ها راهنمایی و دبیرستان بودم
