من مادر شوهرم سر یه موضوعی با همسرم قهره و ما هم تنها جایی که دلخوشی داشتیم بچم میره مهمونی اونجا بود ..دخترم اشک میریزه بریم خونه عزیز یه جوری گردنشو کج میکنه خواهش میکنه دلم کباب میشه براش ..من واقعا قلبا دوست ندارم هیچ کسی باهامون قهر باشه
ای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما یک نفس آرام نیست ...😍