2777
2789

همش میگم کاش با دوست پسرم ازدواج میکردم ؛ ای کاش لج نمیکردم و قبل نامزد کردن به عشقم یه خبر میدادم؛ یعنی حکمتی بوده من با یکی دیگه نامزد کردم؟ چی کنم همش فکرم داغونه ؛ موندم چرا حتی یه اس بهش ندادم بگم  دارم نامزد میکنم تا ببینم عکس العملش چیه😥 من فکر میکردم منو نمیخواد و گفتم با خواستگارمم ازدواج نکردم تا آخر عمر با دل شکستم تنها میمونم دق میکنم ؛ الان همش میگم کاش نامزد نمیکردم وبا عشقم ازدواج میکردم ؛ کلی برنامه ها ریخته بودیم واسه آینده مون و قرار بود ماه عسل ترکیه بریم  اما تمام زتدگیم ریخت بهم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی دو دلی نمیدونم با دوست پسرت ازدواج میکنی یا نه

ولی اگر هنوز عقد نکردی این طفلک نامزد الانتو بدبخت نکن اگ دوستش نداری ولش کن

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ،غلط..باختم جان درهوای او غلط کردم ،غلط                              عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ،عبث.. ساختم جان را فدای او غلط کردم ،غلط                        دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ،خطا..سوختم خود را برای او غلط کردم ،غلط...                                       از برای خاطر اغیار خارم میکنی...من چه کردم کین چنین بی اعتبارم میکنی...روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو..گر بگویم گریه ها بر روزگارم میکنی...    

ببین اون اگه باهات ازدواج میکرد ترکیه نمیبردت زر میزد،از فکر‌اون یارو قبلی بیا بیرون اگر آدم بود باهر روشی به دستت میاورد،...با کسی نباش که دوسش داری!با کسی باش که اون دوستت داره

یعنی تو الان منتظر ترکیه بودی فقط؟همین برات کافی باشه که واسه بدست آوردنت نجنگید

بهم میگفت چطور دلت اومد نامزد کنی و بهم نگی وبزاری بری و میگفت دلمو شکستی

سلام. با توجه به تجربه ارتباط قبلی شما بنظرم باید از ی مشاور خبره کمک بگیرید. چون حل نشدن این موضو ...

ا خه مشاوره چه راهی میخواد جلو پام بزاره؟؟   خودم زندگیمون ریختم بهم و همه چی رو بهم قاطی کردم و نه راه پیش دارم و نه راه پس؛؛؛  هیچ جوره نمیتونم نامزدمو طرد کنم اون واقعا عاشقمه و از اول با صداقت اومد جلو و واقعا مرد واقعی هس و منم آدمی نیستم دلشو بخوام بشکنم ؛؛ اما ذهن و دلمو چی کنم همش درگیر گذشته ام ;  فقط میدونم باید با نامزدم ازدواج کنم و اما همش نگرانم به هیچ کدوم ایده آل های زندگیم نرسم ؛ من با عشقم کلی برنامه ریخته بودیم و تمام آینده مون رو وحتی کابینت های خونمون رو من انتخاب کردم ؛ لعنت به این زندگی که هیچ وقت وفق مراد نیس؛ همش فکر میکنم تو خوابم و هیچی واقعیت نداره؛ صدسالم بگذره زندگی که عشقم قرار بود واسم بسازه   نامزدم نمیتونه بسازه 

ا خه مشاوره چه راهی میخواد جلو پام بزاره؟؟   خودم زندگیمون ریختم بهم و همه چی رو بهم قاطی کردم ...

سلام. دقیقا من هم بخاطر درگیری ذهنی ک براتون پیش اومده پیشنهاد مشاوره گرفتن رو دادم. شما دوگانه صحبت میکنید. در واقع چیزی که من متوجه شدم شما بین انتخاب از روی عقل و انتخاب از روی عشق دچار تردید هستید. واسه همین عرض کردم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792