خانما خانواده ی همسرم 4 تا پسرن
3 تاشون ازدواج کردن امشب برای اخریشون رفتن خواستگاری
اختلاف فرهنگی بین من و خانواده ی همسرم و زناشون خیلی زیادِ
من شخص همسرمو که تحصیلکرده بود و با فهم شعور برای زندگی قبول کردم
ولی بقیه ی افراد هیچکدوم تحصيلات دانشگاهی ندارن
همیشه تو ده سال زندگی مشترکمون تنها چیزی که آزارم داده همین تفاوت شدید سواد و تحصیلات بوده البته نه تو روابطم با همسرم ، فقط با خانواده ش این مشکل بوده
مثلا بجای اینکه از دیروز بمنم اطلاع بدن که منم باهاشون برم ( دو تا بچه کوچیک دارم دیقه نود نمیتونم به کاری برسم) تازه غروب زنگ زدن که ساعت 6 میخوان برن
منم نرفتم چون نه میرسیدم نه میتونم این بی برنامه گیاشونو تحمل کنم
همسرم فقط یک بار ازم درخواست کرد برم و منم گفتم نمیام و خودش رف
حالا الان پیام داده که ما تازه الان رفتیم
من خونه ی مامانمم که نزدیک خونمونه چون خونه حوصله م سر میرف
ولی خیلی دلم گرفته، چون من خیلی برای همسرم و زندگیمون ارزش قائلم و همیشه دو سه برابر وظیفه م برای خودش و خانواده ش کار انجام دادم و میدم ولی احترام و ارزش واقعی ازشون ندیدم
نمیدونم همسرم بیاد باید چه رفتاری کنم
ولی خیلی ناراحتم