مایی ک مجردیم خونه مامان بابامونیم نمیتونیم ارامش داشته باشیم؟هرروز باید بچه هاتونو بیارین اینجا بذا

عین مامان من لوسشون کردین شما هم منو خیلییی اذیت کردن خدایی خیلییی... مخصوصا سر امتحانام جز میزدم... زنداداشم ی رشته مسخره ی آسون تو ی دانشگاه سطح پایین میرفت ی روز تو تیر و خرداد گیررر دادم ک الا و بلا بریم خونشون... عاقااا کوفتمون کردن ی تیکه غذایی رو ک خوردیم بسکه این داداش زن ذلیل من تیکه انداخت ک آره زن من امتحان داشت شما اومدین... حالا زنش از یکسال قبل جلوتر از استادا درساشو میخوندا... بخدا از گلمون پایین نرفته زدیم بیرون از خونشون... ب پدر پیرم چقد خفت داد... هی خدا.... خدااااروشکر از اون خونه اومدم بیرون خیلی حرص خوردم خیلی اذیت شدم یک ذره شعور نداشتن

ن مادرم خودش ب پسراش کلید داده منم تازه مستقل شدم و ازدواج کردم سری پیش کلیدم رو گرفت داد ب یکی از پسرا

ولی خدایی سر ارشدم هاااار شده بودما کسی جرات نداشت بیاد خونمون فقط جمعه ۱۲ تا ۲ وگرنه میکشتمشون... درعوض یکی از رشته های علوم پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم 😁😁

واقعا😢با 17 سال سن میشینم خاله بازی میکنم باهاشون😵😵😵