یاعلی:
چندتا برگه رو اورد رویه میزم کگذاشت رو. میزم وداشت واسم توضیح میداد درمورد کارم ومن محو بویه عطرش
تن صدای مردانش
وحتی دستهاش که با خودکاری رویه برگه ها میلغغزید انگار کر شده بودم اصلن متوجه توضیحش نبودم فقط هیبت صدایه مردونش بود که از هر موسییقی واسم دلنشینتر بود
کور شده بودم نوشته هایه برگه. هارو نمییدیدم ولی تمام نگاهم به دستهای مردانه اش بود
باصدایه خانم اصلانی حواستون هست چی میگم به خودم اومدم بله گوش میدم
لبخندی زد انگار حواستون امروز جایه دیگه اییه چیزی شده
چقدر لبخندش زیبا بود چقدر. صورتش با اوون ته ریشش جذاب به نظر میرسید
گفت خوب پس حتما انجام بدین ورفت پشت میزش