یه خاطره تعریف کنم مال ۱۰سال پیشه اوایل ازدواجم هم ما هم برادرشوهرم پیش مادرشوهر زندگی میکردم من میخواستم برم حموم هم عروسم گفت اول من میرم یه ۲۰دقیقه طول کشید بیرون نیومد اینم بگم که با هم راحت بودیم منم رفتم هرکاری کردم در حموم باز نشد هی هم عروسم زور میزد که در باز نشه منم این طرف در هی در رو هول میدادم آخر سر زور من بیشتر بود در باز شد وای چشمتون روز بد نبینه با صحنه بدی مواجه شدم برادر شوهرم داخل حموم بود هی تقلا کرده بود که من در رو باز نکنم بعد باز شدن در سری یه شورت گذاشت روی .......جای که خودتون میدونید میخاستم زمین باز شه منو قورت بده خیلی خجالت کشیدم