سلام عزیزان.
من یه معلمم.
من همه ی معلم هارو نمیدونم.
ولی زندگی خودم در زمان تعطیل شدن مدارس این جوری بود:
از اسفند که مدارس تعطیل شد، من روزی بین ۸ تا ۱۰ ساعت وقت میذاشتم که برای بچه هام با صدای خودم فایل آموزشی درست کنم. چون بچه ها نت نداشتن که بخوان فیلم های آماده براشون ارسال کنم. و علاوه بر اون هم میگفتن ما به صدای خودت عادت داریم و فیلم هارو نمیفهمیم.
من مجبور بودم دونه دونه از صفحه های کتاب عکس بگیرم، دستی جزوه بنویسم و با وویس درس بدم. خیلی وقت گیر بود. خیلی استرس داشتم. همه اش نگران این بودم که بچه ها غیرحضوری نمیتونن درس رو با کیفیت حضوری یاد بگیرن. دوماه اول شب ها خواب درست نداشتم. چون دانش آموزای دوازدهمی داشتم که امتحان نهایی بودن و مسئولیتم رو خیلی سخت میکرد.
سرعت اینترنت پایین، امکانات کم، تخته وایت برد خونه نداشتم و اون موقع هم نمیشد برای خرید از خونه بیرون بری. اوایل بعضی از بچه ها گوشی نداشتن. با همکاران پول جمع کردیم براشون گوشی خریدیم. بعد بعضی از بچه ها بلد نبودن تل گرام نصب کنن. خودم به پدر و مادر ها زنگ زدم تا بتونم بچه ها رو تو گروه ها اد کنم.
هیچ اینترنتی هم به ما تعلق نگرفت. به جز ده گیگ که همون دوسه روز اول تموم شد.
گوشی ای که حالت عادی آدم باهاش چهارتا پیام میفرسته در روز، باید روزی دو سه بار شارژ میکردم.
آنقدر حرص خوردم تو این مدت که جلوی موهام یه تخته سفید شد.
بعد بعضیا میگن حقوقتون حلال نیست.
البته اونی که باید حلال و حروم رو تعیین کنه که میدونه و میبینه.
ولی خوبه یاد بگیریم آنقدر راحت هر حرفی رو نزنیم و دل نشکنیم.