سلام .الان فهمیدم داغون شدم.همسایه ای داشتیم افغانی بودند دختره از ۱۱ سالگی شوهرش داده بودند خیلی خوشکل و خوش هیکل بود بیست سه چهار سالش هست دختر بزرگش ۱۱ سالشه دو تا بچه کوچکترم داره.این بدبخت با مادر شوهرش زندگی میکرد خیلی اذیتش میکردند خیلی از شوهرش کتک میخورد اصلا اجازه بیرون رفتن از خونه رو نداشت تا تو کوچه میرفت با روبنده و چادر مادرشوهرش بهش میگفت خراب خیلی زندگیش بد بود تا بالاخره پارسال شوهرش و راضی کرد خونه جدا بگیره برادر شوهر مجردی هم داشت اومد پیشش زندگی کرد همیشه خدا کتک میخورد تا امرروز که خواهرش بهم گفت مثل اینکه تو اتاق تنها نشسته بوده با برادر شوهرش یه لحظه شوهرش میاد تو میبینه اینا تنهان با تبر جلو بچه ها میزنه تو سرش بدبخت همیشه هم پوشیده بود بدون علت میزنه و فرار میکنه جمجمش تکه تکه شده دکترا میگن امیدی بهش نیست.تو رو خدا براش دعا کنید دلم برای بچهدهاش میسوزه.قسمت بدترش اونجاییه که مادرش شوهرش بچه ها رو برداشته و زندانی کرده اجازه نمیده خاله هاش یا دایی هاش برن پیشش حتی نمیذارن بره پیش مادرش .میگه طفلک تو بیمارستان به هوش اومده همش اسم دخترش و صدا میزدا دکترش میگه ببینی اسم کی و میگه برید بیاریدش رفتن دم در خونه مادرشوهره اینقدر التماس کردن تا راضی شده دو دقیقه دختره بره مادرش و ببینه و بیاد.میگه مادر شوهره به خانواده عروسش گفته برین دخترتون رو تخت مرده شور خونه بشورین دیگم سراغ بچه هاش نیاید بچه ها رو گرو گرفتند کثافتا .خدا به فریاد بچه هاش برسه اینا از عروسه کینه داشتند سر بچه هاش خالی میکنند
زخم ها حافظه دارند،آنها هرگز حرف ها و کلماتی که شنیده اند را فراموش نخواهند کرد.
یه زنی هم بود تومحل ما شوهرش میخاست دخترشو بده به پیرمرده دختره نمیخاست بره بچه بود بعد باباش قاچورو فرو کرد تو سینه دختره دختر مرد مرده ۱سالهم نرفت زندان امد بیرون زنه میگفت خودم رضایت دادم هیچکس ندارم خرجیمو بده
دکترا گفتند جمجمش که تکه تکه شده و رفته داخل مغزش گفتند کاری از دستشون بر نمیاد باید ببینند وضعیتش پایدار میشه یا نه .خواهش میگفت تو بیمارستان انگار دقایقی به هوش میاد و مثل هذیون اسم دخترشو به زبون میورده که دوباره از هوش رفته فکر کنم تو کماست الان
زخم ها حافظه دارند،آنها هرگز حرف ها و کلماتی که شنیده اند را فراموش نخواهند کرد.
دلبری خدارو ببین ؛داره میگه: تاخُدات منم، از حرف مردم ناراحت و اندوهگین نباش!♡من و تو با همه فرق داریم! من تورو جوری دوست ندارم که بقیه همو دوست دارن من دلم میخواد دنیارو قشنگ کنم!من دلم میخواد تورو عاشق زندگی کنم! یه جوری که از بودنت،از حضورت از اینکه هستی لذت ببری! صبح ک چشماتو باز میکنی با خودت بگی من همونیم که یه نفر حاضرع جونشو برام بدع،برای خوشحالیم ، برای خوشبختیم،برای هرچی که من از زندگی میخوام! غصه اگه داری بگی هی بلند شو بیا دوتایی باهم غصه بخوریم!آدم تنها تنها از پسِ این همه درد برنمیاد! آدم تنهایی بیشتر دردش میاد..!من تورو اینجوری دوست دارم که چشمات برق بزنه،از ذوق،از فرط دوست داشتن و از دوست داشته شدن...اره من تورو جوره دیگه ای دوست دارم. . .😍😍💫
با تبر زده تو سرش نمرده !!!!!یا خداااااااا چه خون ریزی کرده چرا ازش کینه دارن مگه از ک ...
بدبخت مثه مرده هاست.همیشه میگفت مادر شوهرم و برادر شوهرام خیلی از من بدشون میاد باورت نمیشه اگه بگم مثلا این بدبخت سواد نداشت تو خونه خودش مینشست سواد یاد بگیره بهش میگفتند خرابی تو دختری که دنبال سواد باشه حتما هرزه هست و میخواد یه کارایی بکنه از این قبیل چیزا یا مثلا از شوهرش میخواست ببرتش جای بگردونتش بهش میگفتن تو خرابی که میخوای بری بگروی
زخم ها حافظه دارند،آنها هرگز حرف ها و کلماتی که شنیده اند را فراموش نخواهند کرد.
ببخشید دکترا چطور ازش قطع امید کردن ولی بهوش اومده؟😐
اخه اینجور خیلی هس احتمال اینکه فوت کنه زیاد تره تا اینکه زنده بمونه
بردار دوستم کما بود بهوش اومده بود و حرف زده
فردا صب فوت شد
دلبری خدارو ببین ؛داره میگه: تاخُدات منم، از حرف مردم ناراحت و اندوهگین نباش!♡من و تو با همه فرق داریم! من تورو جوری دوست ندارم که بقیه همو دوست دارن من دلم میخواد دنیارو قشنگ کنم!من دلم میخواد تورو عاشق زندگی کنم! یه جوری که از بودنت،از حضورت از اینکه هستی لذت ببری! صبح ک چشماتو باز میکنی با خودت بگی من همونیم که یه نفر حاضرع جونشو برام بدع،برای خوشحالیم ، برای خوشبختیم،برای هرچی که من از زندگی میخوام! غصه اگه داری بگی هی بلند شو بیا دوتایی باهم غصه بخوریم!آدم تنها تنها از پسِ این همه درد برنمیاد! آدم تنهایی بیشتر دردش میاد..!من تورو اینجوری دوست دارم که چشمات برق بزنه،از ذوق،از فرط دوست داشتن و از دوست داشته شدن...اره من تورو جوره دیگه ای دوست دارم. . .😍😍💫
خیلی دختر خوبی بود خیلی هم روحیش خوب بود و مهربون بود همیشه حسرت داشت چرا نمیتونه سواد یادبگیره .میگفت افغانیا یه مثلی دارند میگن زن و باید زد اگه نبود جاش و بزن
زخم ها حافظه دارند،آنها هرگز حرف ها و کلماتی که شنیده اند را فراموش نخواهند کرد.