بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مرسی عزیزم ینی داغون شدما نمیدونم چرا خوب بودم تقریبن اما انگار دو ماهگی بدتره
تا سه ماه احتمالا داری.منم داشتم.خوب شدم.انجیر خشکو تو آب خیس کن یکمم گلاب بریز.آخرشبا بخور.هرچقد میتونی بخور.هم خودشو هم آبشو.انجیرا رو هم قبل تو آب انداختن از وسط نصف کن ک آبش غلیظ شه.تاثیرش بیشتره.
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم
فکر نمیکنم بد باشه ولی باز بپرس مطمئن بشی، چون دکتر طب سنتی هم برای یبوست یه دارویی بهم داده بود به اسم گل قند، گلبرگ های گل محمدی داخلش بود، دخترخاله من میگفت اون خیلی برای یبوستش خوب بود، من ازش حالت تهوع میگرفتم نتونستم بخورمش.
لاکتولوزه؟ به منم داد، به زور میخوردم فایده م نداشت، الان بهم یه شربت دیگه داده عصاره آلوئه مال باریج اسانسه، اینم چون ترشه من حالت تهوع میگیرم نمیتونم بخورم:/
اره انگار الو خوبه همه اکثرا میگن الو ببین ب نظرت از دمیترون و قرص کلسیوم نیس ؟؟
بعضی ازکلسیوم ها برا کلیه بیشتر رسوب میکنه
کلا یبوست از عوارض بارداریه
من دکتر که رفتم بهم منیزیوم داد آب رو آتیش بود ولی شما ماه پایینتری
ازش بپرس ببین میتونی منیزیوم بخوری
جوشانش هم خوب جواب میده
🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...• جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷