ببین عزیزم ، من خودم الان چندین ساله منتظرم ، اما هر ماه گذشت و خبری نشد که نشد و الان دیگه واقعا بیخیال شدم . منم حرف خیلی شنیدم ، دلم خیلی شکست ، جاریم چندسال از خودم کوچکتره و تازه ازدواج کردن و الان بارداره و اولین نوه هم هست با اینکه شوهر من بچه اول خانوادس ولی من واقعا براشون خیلی خوشحالم با اینکه برای خودم افسوس میخورم و غصمه ولی دیگه تصمیم گرفتم بیخیال باشم و شاد باشم ، چون مهمتر از همه اینا همسرمو خیلی دوست دارم و وجود اون واسم از همه چیز مهمتره
خیلی سخته میدونم اما چاره ای نیست پس صبر کن و به خدا بسپار هرچی صلاحته همون بشه
امیدوارم به زودی مادر بشی و به آرزوت برسی