من نامزدم الان قراره از شهرستان بیام تهران.شوهرم واقعا آدم خوب ومهربونیه چندسال هم دوست بودیم خیلی مهربونه دست ودل بازه کاریه وضع مالیشم خوبه نه سیگاریه نه اهل دود اینا.خلاصه خیلی اقاست ولی من چندماهه میام مهمون خونه شوهرم خیلی دلم میگیره هی شوهرم آروم و میکنه میگه نترس من محدودت نمیکنم هروقت دلت گرفت بلیط میگیرم باهواپیما هرماه برو یه هفته بمون بیا.ولی من بعضی وقتا دل تنگ خانواده میشم نمیدونم چیکارکنم واقعا.ولی خیلی دوست دارم شوهرمو.ازتجربتون راهنماییتون بگین یکم آروم شم
منم شهرغریب ازدواج کردم گلم اول خیلی گریه میکردم امابعدش عادت کردم
شماهم همینی عادت میکنی ماشاءالله همسرت هم خوبه اگه پیشت باشه وهمراهت اذیت نمیشی عزیزم
منم شهر غریبم خیلییییی دورممم خیلییی .اللن یک ساله ندیدمشون
بازم خوبه رفتی تهران ،من ازشهر بزرگ اومدم غریبی یه جای خیلی کوچیک،ده سال گذشته هنوز عادت نکردم ،زندگی خیلی خوبی دارم اما دوری از خانوادم سخته ،راهم خیلی دوره نمیتونم هروقت دلم خواست بلیط بگیرم برا خودم برم،واسه همین همیشه با همسرم میرم...اما با همه ی این اوصاف و سختی فکر میکنم چون زندگی خوبی دارم و همسرم مرد خوبی هست می ارزه به دوری،تا اینکه تو شهر خودت باشی و زندگی زناشویی موفقی نداشته باشی.حالا شما که هر وقت بخوای میتونی بری دیگه غصه نداره اصلا
عزیزم منم شرایطم مثل توعه بعد عروسی میرم شهر دیگه
اونجا هم که واسه مهمونی میرم خیلی دلم میگیره همش به خودم میگم یعنی میتونم تحمل کنم با اینکه شوهرم خیلی خوبه اما خیلی سختمه😔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
