قرار بود من چندتا بالشت درست کنم برای مهمون قرار بود بدم بیرون برام درس کنم.بعد مادر شوهرمم میگفت چراببری بیرون بیا خودمون درس کنیم منم با دوتا بچه کوچیک واقعا وقت نمیکردم چند بارم گفتم نمیخوام به شما زحمت بدم وسایلشم خونه اونا بود .امروز خودش برداشته درس کرده به منم نگفته که حتی برم اونجا. دستش درد نکنه ولی خیلی بزرگ شدن من باید به فکر رویه اونا هم باشم دیگه.بیشتر شبیه پشتی شدن...منم گفتم خیلی بزرگ شده قیافش رفت تو هم ناراحت شد.ببخشید طولانی شد من که چیز بدی نگفتم بهش....