من مادرشوهرم چنین توقعاتی داشت
یه بار تو عقد گفت میایی اینجا زندگی میکنی من میرم گردش توهم مواظب خونه مون میشی
منم گفتم اهان من نگهبان میشم
کلا توقع داشت من براش کارکنم جلو دختراش و حتی برم کارای مادر مادرشوهرمم بکنم
راهمو ازش جدا کردم
هرکاری کردن نرفتم باهاشون زندگی کنم
حتی تا پای طلاق کشید کارم ولی نرفتم
شما اگه می تونی با زبون خوش شوهرت راضی کن .به طریقی که می شناسیش و می دونی جواب میده
من با زبون خوش نتونستم و قهر و دعوا جواب داد