دلم اونقدر شکسته و اینقدر ناراحتم که یه دست لباس نوزادی گذاشتم تو کیفم و رفتم... زار زدم به حال خودم و اونایی که مث خودم بچه ندارن... چند سال منتظرم بچه امو لباس بپوشونم و ببرمش شیر خوارگاه... چند سال روم نمیشه برم اونجا آخه من دستام خالیه... روم نشد برم آخه من با چه رویی برم... پارسال رفتم کربلا نذر کردم از امام حسین خواستم تا محرمش حامله بشم ولی نشدم برام دعا کنید این شبا اگر لایق مادر شدنم تا سال بعد محرم مادر بشم.. هم خودم هم شوهرم مشکل داریم