من باخونواده شوهرم تویه ساختمونیم شوهرم خرجی اونارومیده مادرشوهرم افتاده اس وخواهرشوهرم که طلاق گرفته جمعش میکنه چند هفته رفتن تهران واسه عمل مامانش من برای برادرشوهرام غذامیپختم خونرو جمع میکردم تااینابرگشتن کلاهرچندوقت یکبارمیرن تهران خواهرشوهرای دیگمم اونجان من باید وایسم تواین خراب شده بعدم همین خواهرشوهرم عمش فضولی میکنه هرچی میبینه به اون خواهرشوهرام میگه حرف زندگیم روبیرون میبره همش زیرذره بینم بخداخستم امشب به شوهرم که سرکاربودگفتم تومنومجبورکردی بااینازندگی کنم حالادیگه خسته شدم اینقد سکوت کردم که دیگه دارم منفجرمیشم گفتم یافردامنوبعد۲ ماه میبری خونه مامانم شهرستان یاخودم میرم هنوزجوابمونداده دیگه بریدم😔😢اینم بگم خونه هم مال خودمونه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بمن نگفته بود که قراره باقوم الظالمین زندگی کنم گف اگه خواستی خونه جدامیگیرم حرفشوعوض کرد منم بی عقل همش ۱۸ سالم بود دیگه پیگیرنشدم وگرنه اوایل خیلی دعوابود سراین مسئله
وای عزیرم من قراره طبق سنت دو یا سه سال باخونواده شوهرم تو یه خونه زندگی@کنم ازهمین الان استرس دارم ومیمیرم توچطوری میتونی تحمل کنی ولی بنظرم یه مدت بروخونه پدرت توم حق داری به خودت برسی
بعداز هرسختی اسانی هست امیدوارم سختیای همه تموم شه و اسانی بیاد خدا وعده داده😍😍برای تموم شدن سختیای خودتون و خودم صلووووووووات😋😋