منم اینجوری بودم. مثه بچه ها گریه میکردم میگفتم تولوخدا منو بیهوش کنید من میترسم...😂😂
تا لحظه آخر میگفتم من میترسم، من بیهوش نشدم. حالا بچه اومده بود دنیا، من داد میزدم من بیهوش نشدم، من سر نشدم 😂😂
دیگه موقع ساکشن، یه احساسی مثله اینکه جاروبرقی میزارن تو دلت داری، رسید به اون مرحله جیغ زدم آیییی جارو برقی رو بردارییییییین.... اونجا بیهوشم کردن 😂😂😂
الان فکرشو میکنم اصلا درد نداشت، فقط ترسیده بودم