اومده بود به خوابم بهم گفت این که نارشه باباشه
بعد یکی دیگه کنار اون باباش بود گفت این بابای باباشه بعد یکی دیگه باز اینم بابای اون یکی بعد پنجتا جد رفت بعدیش لباس کشیش مانند داشت و عصای صلیب دستش گفت این بابای بابای بابای بابای بابامه!
تعجب میکنم یعنی اجداد من مسیجی بودن!!!!