بچه هاسه ساله باهمیم خیلی همو دوس داریم میمیریم برای همدیگه مامانم به شدت مخالفه نه با این شخص متعقد دوس پسر داشتن خیلی چیز بدیه نمیدونم چیکار کنم محدودم کرد نمیتونم حتی ماهی یع بار با دوس پسرم بیرون برم میترسم اینجوری از دستش بدم راهنماییم کنین چیکار کنم
خاطره زایمانم بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی است..
منم جای مامانت بودم نمیذاشتم.. اونم ۳ سال.. سنی نداری.. به درست بیشتر فکر کنی بهتره..
من خودم هیچوقت پنهانکاری و دروغ رو دوست نداشتم.. دیدم اگه قراره سر هر بار با پسر بیرون رفتن یا تماس گرفتن دروغ بگم پس دورش خط بکشم بهتره.. ایشالا به وقتش کسی تو زندگیت بیاد که مامانتم تاییدش کنه