2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همکارشو میگه این هی میبینتش اون هی محل نمیده

در ۹۹.۹.۱۱زیباترین هدیه مو از خدا گرفتم یه فندوق کوچولوی دوست داشتنی که یه تیکه از وجودمه 😍😍در تاریخ ۹۹.۹.۹.بهتریترین اتفاق زندگیم خواهد افتاد مطمعنم 😍سکوت کن..فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری این روزها مردم از سکوت کمتر داستان میسازند

سلام سپیده جون بقیشو نوشتی تگمون کن❤❤❤

من نمیدونم تو تناسخ های بعدی قراره چی بشم ولی شاید همون حسرتی باشم که به دل میمونه؛شکوفه ای که قبل از شکفتن از سرما میمیره؛ رودی که هیچوقت به دریا نمیرسه و خشک میشه؛ شایدم باز یکی باشم که دوستت داره ولی نمیتونه داشته باشدت....کیدراما فقط کیدراما نیست یه سبک زندگیه:)

از دیشب با خودم زمزمه می کردم انگار به من الهام  شده بود که حتماً حتماً حتماً فردا میبینمش....

 صبح خیلی به خودم رسیدم خیلی اتو کشیده تر و تمیز  رفتم اداره😊🙈

تو اتاق نشسته بودیم اول صبح ،ساعت ۸ نشده بود منو همکارم که مدیر دفتره،  اول صبح دیدیم در صدا خورد(قبلا گفته بودم میز کار من در امتداد در اتاقه، وقتی  که در باز میشه و میایم تو اتاق میز کارم معلوم شه ،از تو راهرو میز کارم دید نداره و منم ب راهرو دید ندارم) یهو سزمو یلند کردم ببینم کیه دیدم اونه به همراه قاضی شعبمون....حالا اون تا اومد تو اتاق بجای اینکه ب مدیرمون ک سنو سالش بالاست سلام بدم اول سر سرشو چرخوند سمت میزم سلا م داد من عین مات زده ها سلام دادم بعد ب خودم اومدم دیدم زشته نشستم، پاشدم،)

اومده بود آمار عملکردی شعبو در بیاره و یکی دو تا نکترو گوشزد کنه(البته بنظرم وظیفه اون نبود و بنظرم الکی اومده بود، موقع رفتنش انقدر هیجان داشتم حواسم سر جاش نبود ببینمشعبه کناریمونم رقت یا اینه فقط شعبه ما اومد😑😒)

دیگه حالا من هاج و واج نگاهش میکنم اونم نگاه میکرد و یکم حس کردم زیاد نگاهش کردم انگار مغذب شد سرشو میداد پایین صحبت میکرد😁(قاطی کرده بود ی لحظه ک چی بگه)😁😁

آمار شعبرو پرسید، مدیرمون  سیستنش امار نمیداد، من سریع همون حالت ایستاده  تو سیستم زدم بهش گفتم)

بعد یکم کوتاه گپ زد

ی لحظه اون وسط مسطا دیدم مدیر شعبمون رو صندلی خودش نشسته با جفت قاضیا کلا کاری نداره

قاضی شعبه ما هم سرش پایین بود کلا سکوت مطلق، فقط منو اون باهم ایستاده حرفرمیزدیم(چشم تو چشم)🙈🤩 

وقتی چشم  تو چشم شدیم خیلی خوب بود و نهایتا وقتی که داشت می رفت  برگشت گفت که انصافا خانوم فلانی(من🙈😁) خیلی خوب کار می‌کنه گفت کاراشو رصد کردم دیدم انصافا خوبه و گفت اقای فلانی هم گفتن(همون همکار هم اتاقیم که الان چند روزه رفته شعبه اون مشغول به کار  شده) که خانوم فلانی(من) خیلی خوب کار میکنه ،کارش با دقت و بی نقص .یکمم مدیر ازم تعریف کرد و خلاصه خداحافظی کرد و رفت(حالا اینارو میگفت منو نگاه نمیکرد سرامیک کف هالو نگاه میکرد)

منم محض رضای خدا تمام مدت ی لحظه پلک نزدم، فقط ی دل سیر نگاهش کردم

میدونم الان میگین شبیه دخترای ۱۶ ساله  هیجان دارم و این اتفاق خاصی نییت، ولی خب من دیگه داشتم دق میکردم از ندیدنش

شماها ک غریبه نیستین نخاستم بگم (چون همش ناراحتتون میکنم) ولی الان باز ی کوچولو دلم گرفت ، انقدر عاجز شدم ک بخاطر ابن جپچیز کوچیک ذوق کردم امروز

@saaaaaaba      ‍      @minoo822

جااااااااانم خیلی خوشحال شدم واست اصلا مهم نیست مثل دخترای ۱۶ ساله باشی یا خانم ۶۰ ساله مسأله اصلی اینه که مفصل دیدیش بعدشم فهمیدی ازت متنفر نیست و مهم تر از همه از دخترمون تعریف کرده

احتمالا اونم فهمیده تو ازش متنفر نیستی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز