اره
یه برگه عجیب و غریب که توش اشکال و حرفهای عجیبی بود ...مامانم زیر بالشت پدرم پیدا کرد
و من فهمیدم منشا این همه دعوا ها و بدبختی های پدر و مادرم از کجاس
خلاصه نمی دونم فک کنم مادرم یک قطره ادرار ریخت تو چایی بابام
فکر کنم ...از اونروز پدرم اروم تر شد و دعواهشون کمتر