گفتم این همه مشکل هست یه تایپیکم من بزنم حرف بزنیم خاطره تعریف کنیم شاد بشین حس خوب بدیم به همدیگه😁
طولانیه😌
دیروز رفتم خرید،خیلی خرید کردم،کارت و دادم فروشنده پول بکشه،هیچی توش نبود،همه ی خریدارو باز خالی کردم،خاطرات بد
من سالها پیش تو اخبا یه مار بزرگ دیدم خیلی بزرگ بود تعجب کردم گفتم مامان مامان واای مارو ببین چه بزرگه مادرم بنده خدا ازخواب پرید باترس گفت کو شوک شده بود فکر کرد تو خونه اس
زمان دانشگاه قبل اینکه بهمون کارت دانشجویی بدن من ورودی دی بودم دانشگامم یه شهر دیگه بود که خیلی سرد بود پالتو بلند میپوشیدم زیرش بافت کوتاه بعد پالتو رو درمیاوردم با بافت راه میرفتم همه میگفتن عه ترم یکه حراست اومد گفت تو مطمئنی دانشجویی دختر😂😂😂اینجارو با خونه خاله اشتباه گرفتی آخ چ زمانی بود یادش بخیر شیطونیامون
اقا یه روز ایشون مارو کشوندن بیرون
فقط بهمون پفک دادن
قبلش بهش گفتم بریم کافه
عوضی و دروغگو بود
گفت
من از کافه خاطره بد دارم
حالا نمیخواست بگه بی پولم ندارم
گفت پدرم دم کافه مرده.منم دیگع پامو نمیزارم اونجا😐
نه اینطوری نیست اینو گفتی یاده این افتادم یه دفعه تو ماشین نشسته بودیم بعد داشتیم بستنی می‌خوردیم یهو یکی سرشو آورد ت ماشین من یعنی سکته کردم اومد جلو صورت من گفت یکم پول میدی معتاد بود طرف بعد داشت پول میداد بهش منم مثل مشنگا جلو خوده معتاده هعی دستشو میکشیدم میگفتم نه ندی ها معتاده ثواب نمیکنی که این الان میره مواد میگیره 😐😂بعد که رفت گفت خیلی گاوی واقعا جلو خوده طرف هعی داد میزنی میگی معتاده نده بهش بزار حداقل بره بعد😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
