من یه راز را به جاریمگفتم اونم تو قوم شوهرم نشون داده که فهمیده البته نگفته مستقیم ولی نشون داده میدونه بعد خواهر شوهرماومدو بمنگفت ! دیروز جاریم زنگ زد و مارو دعوت کرد ویلاشون همه دعوت هستن . من بهش گفتم ! گفتم میدونم تو اینو فاش کردی البته با مهربونی و اینها . اونم گفت خوب این مال روراستیم بوده !!!! من گفتماگر پشت من هم حرفی زدن بیا تو هم بمنبگو و اون گفت لابد چون اونها فکر کردن تو ساده ای و من مارموز بتو گفتن که به من اعتماد نکنی منمگفتم نه فکر کنم بخاطریکه میدن ما خراب شه و خبرا پخش نشه اینو رسوندن بمن اخرشم با هم خدافظی کردیم گرم و مهربون . ولی نمیدونمکارم درست بود؟ ایا اون که یبار راز منو فاش کرد اینو به کسی نمیگه که من بهش گفتم! اون گفت نمیدونسته نباید بگه و اونها ناراحت میشن چون رازه مال شوهر من بود و همه اونها هم خودشون میدونستن ... گفت حالا که فهمیدم دیگه چیزی بهشون نمیگم . کارم غلط بود؟