من کلا جلوی فامیل شوهر اصلا حرفی نمیزنم و نظری نمیدم که بشه ازش سواستفاده کرد
اولا فکر میکردند منگم ولی الان فهمیدن حواسم هست خودم دخالت نمیدم
منم همینطور ولی من ازدواج دوممه . اون قبل من میخواست با یه زن دیگه ازدواج کنه خوب بد بود رهاش کرد اومد منو گرفت اون پرسید میدونی منم گفتم اره گفته بوده . اینو نمیدونم ها ... نمیدونم باید میگفتم بله یا نه نمیدونم
الان داری میگی رازت مربوط به شوهرت بوده خوب معلومه خواهر شوهرت ناراحت شده که راز داداشش فاش شده تازه رفتی پاچه خواری جاریتو کردی هههه خنده داره خواهر شوهرچی قد هم بد باشه بد داداششو نمیخاد اما جاری چشم خوشبختی برادرشوهرش نداره دیگه هر راز یا حرفی به جاریت نزن
گفتم همون روز که اون پرسید منم گفتم خودش گفته بوده بمن از اول . اونم گفت بالاخره جاری جاریه . حواستو جم کن . منم بی خیال شدم دیروز که زنگ زد دعوت کرد هی زبون ریخت اعصابم خورد شد گفتم میدونم رفتی و همچه کردی گفت روراستیم بوده !!!!! منم گفتم به هر حال اونها به من گفتن لطفا دیگه چیزی پشت من نگو هر حرفیم پشت من گفتن بیا از خودم بپرس . منم اومدم از خودت پرسیدم از حرف پشت سری خوشمنمیاد اونم گفت چشم اینجوری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
