رفتو امد که فهمیدم لیاقتشو ندارن مادربزرگ همسرم فوت کرد رفتم خونشون مثل یه برده باهام رفتار کردن و خودشون نشستن منم از فرداش رفتم نشستم روی مبل موقع برگشتنم بلند شدم اومدم
خودشونو خیلی کم میبینم اما انقد تو گوش پدرشوهرم میخونن که حتی پدرشوهرم نه پول واسه عروسی داد نه خرید وسایل شوهرم نه خونه
الان ک تموم شده ولی من سپردمشون ب خدا