شده بهم بگن ولی نشده از داشتن مامان و بابام پشیمون شم اونام سواد آنچنانی ندارن و پول اینام همینطور.. فقط یه برهه تو بلوغ. فکرم مشغول شد چرا مامان بابای من با مامان بابای فلانی فرق دارن؟ و ب این نتیجه رسیدم حتما این بهترين کاری بود ک خدا میشد برام بکنه.
35 هم دیر نیست واسه ازدواج و بچه دار شدن ولی واقع بینانه بهتره زودتر این اتفاق ها بیفته برات تا ذوقت کور نشده
من برعکس عاشق مامانم بودم و چون خونه دار بود خیلی خوشحال بودم وقتی نوجوان شدم مامانم رفت سرکار و من خیلی تنها شدم و ضربه خوردم واسه همین اگ یه روز مادر شم دوس دارم فقط خونه باشم
چقدر ادما متفاوتن
اره ...بچه برادر شوهرم اخه مامانش رفت ..منم خیلی باهاش مهربون بودم همیشه میگفت کاش تو مامانم بودی و به همه دوستاش جلو مدرسه که میرفتم دنبالش میگفت بچه ها این مامانمه..
ببین عزیزم من تو سن پایین ازدواج کردم البته با عشق..وقتی میگفتن بچه دستو پام میلرزید میگفتمم تورو خدااا حرفشو نزنید بعد چهار سال دیگه همه میگفتن من نازام اصلا نمیتومستم قبول کنم یه بچه بغل کنم ولی وقتی یهوو اومد اصن دیگه اون ادم سابق نشدم الان همه زندگیم شده اون بچه که نمیخواستمش
دختر یکی از دوستانمون که عراق زندگی میکنن گفت، میگفت خوش به حال یکتا که تو مامانشی، کاش مامان منم به حرفم گوش میداد ولی از مامانم میترسم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
