سلام...میگم من16سالمه از13سالگی یه خواستگار سمج داشتم که هنوز سفت و سخت منو میخاد خودشم24سال اینا هست راستش زیاد همچینم عاشقش نیستماا ولی مامانم میگه اهل دود دم نیست باخداستو فلان...خلاصه کسی هست بین دوستان تجربه ازدواج تو سن کم رو داشته باشه؟؟بدجوری تو دوراهیم😐مامانم میکه خیلی پسر خوبیه پسر خوب کم پیدا میشه مثل این موندم چیکار کنم😢😢بحث یه عمر زندگیه 😣
من یه پرستاراتاق عملم😍من عاشق کارمم❤من یه خانوم خانه دارم🙎♀خونه من همیشه برق میزنه❤من یه زنم🥰عاشق همسرمم.با عشقم خوشبختم خستگیام پشت در خونمونه من مطالعه میکنم آشپزی و شیرینی پزی میکنم آقامون آرایشگر شخصیمه همیشه باهم خوشیم از خونمون یا صدا خنده میاد یا بوی غذای تازه😍به منم خیانت شده مشکوک به سرطان بودم که نامزد سابقم با خواهر جاریم بهم خیانت کردن تو تنهایی و افسردگی جنگیدم تا اینکه با شوهرم آشنا شدم اسمش امیده🥰خودشم امیده بعد اومدنش من شدم قوی ترین و خوشبخت ترین زن دنیا💖
همینکه اهل دود و دم نباشه برات کافیه یا قصد درس خوندن و پیشرفت و کار کردن داری؟
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "