خونمون خیلی کثیفه و دست و دلم ب کار نمیره فقط کارم شده ظرف شستن و گاهی غذا پختن دل خوشیمم نی نی سایت چیکار کنم ک بتونم پاشم و یه تکونی به زندگیم بدم دوس ندارم کسی بیاد خونمون از بس همه جا کثیفه کیا مثل من شدن و چیکار کردن
من دوساله افسردگی دارم شدید
این اواخر تصمیم گرفتم برم دکتر دیگه
از زندگیت راضی نیستی
انگیزه باید برا خودت و زندگیت جور کنی ..شاید حتی بچه یا خیلی هدفای دیگه رانندگی کردن و آرزو داشتن و تقریبا چیای مثبت
همش بغض دارم و خیلی احساس تنهایی میکنم شوهرم قبلا خیلی اذیتم کرده ولی الان تقریبا خوبه بازم نمیتونم زندگیم و سرپا کنم حتی الانم نتونستم ظرفارو کامل بشورم چیکار کنم
یه خواهر ندارم ک بتونم بهش بزنمبه مامانمم چیزی نمیتونم بگ چون خیلی غصه میخوره از همه فراری شدم فقط یه بار درروز میرم خونه مامانم
انشاالله دامن همه سبز بشه
هیچکسو ندارم ادم وابسته ای نیستم هرکسی به بودن دورواطرافیانش احتیاج داره همدم ندارم شوهرمم از وابستگی و اینکه خیلی بهش وصل باشم بدش میاد البته حق داره نه خواهری نه خونواده شوهرمم درست حسابین حتی پیش پیش مامانم مجبورم شاد باشم این چه زندگیه....احساس میکنم تنها ادم تنهای روی زمینم
تنها نیستی هممون همینطورییم لنگه ی تو همش نقاب خوشبختی زدیم به صورتمون خودتو با دیگران مقایسه نکن چون همه لنگه ی همیم ولی نشون نمیدیم مثل لبخندی که مادرت روی لبات میبینه و فکر میکنی خوشی....هییییییع روزگار
فکر میکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
