دختره شوکه میشه و اطرافیان هر جوری میشه میرن ته دره و جنازه پسره رو میارن بالا....خانواده ها خبردار میشن و میان پیش دختره..یهو دختره به خودش میاد و خاله ش میگفت فقط نیم ساعت یکسره جیغ می زده .. بعد بهش آرام بخش میزنن شب میگذره صبح که میشه بلند میشن میبینن دختره نیست..بعد یک ساعت گشتن و این ور و اون ور دختره رو خونه خودش پیدا میکنن مادرش اینا میخوان ببرنش باهاشون نمیره خاله ش میگفت دیگه نه گریه میکرد نه شوهرشو صدا میزد نزدیک ظهر میشه دختره رفته توی اتاق خودشون مادرش اینا فکر کردن خوابیده بعد یک ساعت میرن میبینن دختره قرص برنج خورده میرسوننش بیمارستان ولی متاسفانه بعد چند ساعت تموم میکنه😢😢
چقدر تلخ بود خدایا😭😭 خونه ش مثل دسته گل بود چقدر عاشق بوده که اینقدر راحت از جونش گذشته😭 لطفا واسه شادی روحشان یه فاتحه بفرستین