۵سال با یکی دوستم
من ۲۱سالمه اون ۲۵ سالشه
هم فامیلمونه...و هم همسایمون و همین همسایگی شروع عشق و عاشقی و بدبختی های من شد😂😂😂
از پسرای هوس باز و هرروز با یکی نیست
از روز اولی که باهم دوست شدیم من و خیلی دوست داشت و همیشه میگفت این رابطه تهش ازدواجه
خانوادش از اولش خبر داشتن و بهشون گفته بود که من و میخواد
من اصلا ادمی نیستم که تو مود ازدواج باشم اونم انقد زود!چون دارم درس میخونم و به فکر کار ازدواج لرام هیچ اولویتی نداره ولی یه شرایطی برام درست کرده که... هرروز فکرم درگیره..
تقریبا پارسال بود که بهم گفت میخوام بیام خواستگاری
چون فامیلم هستیم نشسته بود همه جا گفته بود دارم میرم خواستگاری طوری که دیگه یه نفر نیست تو فامیلمون از قضیه دوستی ما خبر نداشته باشه😞 و خانوادممم فهمیدن و از طرف داداشم خیلی تو فشار بودم.
زد همون موقع عمم مرد از شانس من.. چقد اونموقع مثلا ناراحت بود هی میگفت حالا عمت مرد قضیه ما عقب میوفته
بعد از اون دیگه به تنها چیزی که فکر نمیکنه ازدواج
پارسال رابطمون خیلی باهم خراب شد و بهش گفتم بعد این همه سال نمیخوای بیای جلو؟ گفت که مامانم و بابام راضی نمیشن و ال و بل و من دیگه باهاش قطع رابطه کردم
چند وقت بعدش من از فامیلامون شنیدم مامانش رفته همه جا نشسته گفته اون دختری ک پسرم میخواد و نمیگیرم براش خودم میخوام براش دخترخاله شو بگیرم!!!
همون روزا عروسی پسرداییش بود و ماام دعوت بودیم رفتم دیدم مامانش دخترخالشم برداشته اورده! چقد داغون شدم تو عروسی 😢 بهش گفتم مامانت اینکارو کرد که چی؟ نشون بده این عروسمه؟ گفت نه اینطوری نیست من به مامانم گفتم بمیرمم اونو نمیخوام و مامانم چون دخترخالمو دوس داره با خودش اورده بود. بعد از مدتها کلی حرف زد یکم صبر کن شرایطم خوب شه به وقتش میام خواستگاری
از اونموقع حدود ۶ماه میگذره
مامانمم میدونه باهاش دوستم و همش بهم سرکوفت میزنه اون پسره فقط رفته حرف تورو همه جا زده تورم اخذش نمیگیره انقد خودتو درگیرش نکن. از یه طرف چون همه میدونن هرروز یکی یه تیکه میندازه. چند وقت پیش یکی ک هفت پشت غریبه بود برگشته بود به دامادمون گفته بود میدونی باجناقت کیه؟ 😐
تو این مدت به خاطر این که غرورم نشکنه هیچ حرفی از خواستگاری نزدم ولی انگار نه انگار اصلا براش مهم نیست
امروز دیگه واقعا تو مغزم بلبشویی بود
هیچی کم نداره که نتونه زن بگیره. باباش خیلی پولداره خیلی خودشم پسره کاری
بهش گفتم خب تو مشکلت چیه؟ چی کم داری یه قدم بر نمیداری برا من؟ خسته شدم از حرف و حدیث مردم
برگشته میگه اره بابای من انقد پولداره یه هزاری جلوی من نمیاندازه من خودم برا خودم میخوام کار کنم یکی دو ساله همه چی بگیرم. من الان پول ندارم بیام خواستگاری فکر بابامو نکن بابام پشت من نیست و فلان....😞😞😞
اصلا تو خانواده و فامیل ما این داستانا نیست پدر پشت پسر نباشه. مخصوصا برا ازدواج و اینا
نمیدونم چی کنم. خسته شدم تورو خدا یه کمکی کنید
منم جای خواهر شما. شماها خیلیاتون سنتون از من بیشتره
تجربتون بیشتره. به نظر شما راست میگه؟ براش صبر کنم؟
همه میگن اگه یه پسر یکیو بخواد تمومه. ولی هردفعه یه بهوونه میاره برا من
بهش امروز گفتم تموم بشه دیگه خسته شدم😭