خیلی دلم گرفته از 6 صبح تا 4 عصر سرکارم تازه عصر ها هم یه وقتایی میرم دفتر. با این حال سعی کردم همیه غذام رو به راه باشه خونه تمیز باشه با بچه ام بازی میکنم تا عقده ایی نشه .... میدونم شوهرمم خسته است از سرکار اما بدون اینکه فکر کنه من خسته ام شبا که از سرکار میاد غر میزنه ... بد و بیراه میگه .... مسخره ام میکنه .... اونقدر دلما میشکنه که گاهی میگم چرا اصلا باهاش ازدواج کردم ... صبح که پا میشه که خستگیش در رفته میگه ببخشید خسته بودم ولی این نمیشه ... یه چینی را وقتی بشکنی دیگه نمیشه جمع و جورش کنی....