2777
2789
عنوان

قصه‌ی زندگی دوستم+میشه کمک کنید؟

196 بازدید | 21 پست

بچه‌ها دوستم مریم الان ۳۰ سالشه. قصه‌ی زندگیش رو برام گفت و ازم کمک خواست. شرایط خاصی داره، ممنون میشم راهنمایی کنید.

دوران مدرسه فوق‌العاده درسش خوب بوده و مقام‌های زیادی توی مسابقات آورده، واقعا هم باهوشه چون من باهاش تو کلاس خیاطی بودم و اون با اینکه هیچ پیش‌زمینه‌ای نداشت از همه زودتر یاد می‌گرفت و عالی بود. سال سوم دبیرستان مادرش سرطان می‌گیره و اون سال با وجود مراقبت از مادر و خواهر برادراش و همه‌ی مشکلاتشون معدلش ۱۹/۶۰ تجربی میشه. دوستم بچه‌ی اول بوده.میگذره و میخونه برای کنکور. جزو امیدهای پزشکی اون سال بوده و اون روزا با وجود مراقبت از مادرش و خواهر برادراش که یکیشون سه ساله بوده ترم اول پیش دانشگاهی شاگرد اول میشه. بهمن همون سال پدرش تصادف شدیدی میکنه و زمین‌گیر میشه و دیگه دوستم از درس خوندن میفته و پرستار خانواده میشه. میگفت اونقدر فشار روم بود که فاصله‌ی بهمن تا فروردین از ۶۵ کیلو شدم ۴۵ کیلو. به زور معلما کنکور ثبت‌نام میکنه و میگفت حتی من تاریخ کنکور رو یادم نبود و شب قبلش یکی از معلماش زنگ میزنه خونه‌شون و یادش میاره. میره سر جلسه و رتبه‌ش ۱۰ هزار میشه. خب با توجه به اینکه تمام دوران تحصیلش برای رتبه برتر خونده بود و شرایط بد خانواده‌ش حالش خیلی بدتر میشه. تصمیم میگیره بمونه پشت کنکور چون توی این فاصله حال مادرش بهتر شده و امیدوار بوده بتونه رتبه بهتر بیاره.ولی وضعیت مالیشون خیلی خراب بوده چون کسی نبوده خرج زندگی رو بده و خرج دوا درمون مادر پدرش هم خیلی زیاد بوده. شروع میکنه به خوندن و جزو رتبه‌های برتر آزمون‌ها بوده. آخر پاییز باز بیماری مادرش وخیم میشه و شرایطش دوباره بحرانی میشه. اسفند مادرش رو از دست میده و پدرش هم همچنان زمین‌گیره. دیگه ترک تحصیل میکنه چون حتی اگه دانشگاه هم می‌رفت کسی نبود از بچه‌ها و پدرش مراقبت کنه

ای بابا هرچی سنگه مال پای لنگه

السلام علیک یا ربیع الانام و نضرةالایام                          سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران                               بهار۱۴۰۲

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از پدرش مراقبت میکنه و به بچه‌ها می‌رسه و خودش رو فدا میکنه، پدرش بعد سه سال از مرگ مادرش به حالت طبیعی برمی‌گرده و کامل خوب میشه. و مریم ۲۵ سالگی ازدواج میکنه. چند سال اول زندگیش خوب بوده اما بعد ها متوجه میشه که همسرش پنهانی ازدواج کرده و جدا میشه. ینی ۲۹ سالگی. الان که ۳۰ سالشه شرایط روحی بدی داره و خودش رو کاملا شکست خورده میدوننه و تحت درمانه چون مشکلات عصبی پیدا کرده

من بهش گفتم بشینه دوباره درس بخونه و خب اونقدر باهوشه که قطعا بهترین رتبه رو میاره اما حس میکنه دیگه برای شروع یه زندگی جدید دیره. میگه من تازه باید بیام راه یه آدم ۱۷ ساله رو شروع کنم و از اول درس بخونم و برم دانشگاه و ازدواج کنم. بچه‌ها واقعا نیاز به انگیزه داره. لطفا اگه کسی رو میشناسید که با شرایط بد دوباره سر پا شده یا توی سن بالا وارد دانشگاه شده بگید. من میخوام اسکرین‌شات ها رو براش بفرستم. خیلی دختر با استعداد و خانومیه اما زندگی باهاش بد تا کرده.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز