بهترین روز زندگیم بود دقیقا یکسال پیش صدای گریه ش تو اتاق عمل پیچید همش می گفتم دکتر میخوام ببینمش گذاشتش رو سینم تا بوی تنمو حس کنه یهویی دهنش باز کرد چسبید بهم شیر خورد
من همش میگفتم واااای چقد نااااززززه 😍😍
الان ک عکسای اول تولدشو میبینم شکل چغندر بوده بزلریش تو گرما پلاسیده شه😂😂😂😋😂😂
لحظه ای ک ماما همراه خودم اومد انگار دنیا رو بهم دادن انقد خوشحال شدم😁. کلا ماما هاشون خیلی خوب و مهربون بودن. با اینک بیمارستان دولتی بود ولی خیلی قربون صدقه م میرفتن😁😍.
تو راه بیمارستان همش به شوهرم میگفتم خدا کنه شکل من بشه فقط موهاش مثل تو فرفری باشه
کاملا برعکس شد شکل باباشه موهاش لخته مث خودم😅
شبی که زایمان کردم مامانم شب پیشم موند توی بیمارستان بعد پرستار اومد گفت باید راه بری منم کلی درد داشتم مامانم خوابالو بود میخواست دمپایی پام کنه یه لنگ کفش یه لنگ دمپایی پام کرد بعد یهو فهمید چکار کرده غش کرد از خنده منم پاهامو دیدم نمیتونستم جلوی خندمو بگیریم بخیه هام داشت پاره میشد
یهو بی‌حال شدم غش کردم
مامانم با خنده میگفت پرستار هههه پرستار هههه دخترم ههههه غش کرده ههههههه
پرستار دوید اومد گفت باشه خانم دخترت غش کرده تو چرا خوشحالی 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
