نیم ساعت نشد رفتم دکتر و برگشتم
با ماسک نفس کشیدن سخت بود گوشمم درد گرفت کلی ام گرمم شده بود
این طفلک ها صبح تا شب شب تا صبح با کلیییی لباس پلاستیکی و دوتا ماسک چی به سرشون میاد
دیگه اعصاب و روان شونم ک نابود شد از استرس و از دیدن درد دیگران و اینهمه فوتی و..
خدا قوت بده به همشون
🤲
ایشالا خدا کمکشون کنه
ولی تا قبل کرونا هر بیمارستانی میرفتیم پرستارا کارشون فقط بگو بخند و پریدن ب مریض بود
الهی آمین🙏
خدا به خودشون و خانواده هاشون سلامتی بده به حق پنج تن
بلاخره اونام ادم اند
اونایی ام ک میرن بیمارستان اکثرا اعصاب ندارن استرس دارن نگرانن
ینی هر دو طرف حق دارند ولی خدایی الان من فقط یه نفر رو تو خانواده ام دارم.بنده خدا یه هفته بستری بود از استرس.کل خانواده اش زندگی شون مختل شده با ایناوضاع
با اجازه استارتر عزیزلطفا در نظر سنجی من شرکت کنید
خدا خیرشون بده بدجور تو سختین 🙏🙏🙏
عزیزم تو اکثر بیمارستانا مخصوصا تو عصرو شب مریضای یه بخش رو میدن به یه پرستار و یه کمکی.حالا همه دارو دادن ها و ثبت اونا و نوشتن گزارش و عوض کردن پانسمان و گرفتن تب و ....تمام وقتشونو میگیره.دیگه وقتی واسه بگو بخند نمیمونه.شاید شما وقت ملاقات رفتی که بیکار بودن و میخندیدن.ضمنا مگه پرستارا حق بگو بخند ندارن؟عزیزم اگه بخوان همراه مریضا دپرس بشن و زانوی غم بغل بگیرن آخرش افسردگی میگیرن.من منکر بداخلاقی بعضی از پرستارا نیستم.اونم بزارید به حساب فشار کاری و حق ناحق شده اونها.
