سه ماهه عقدم سرررره چرت و پرت ترین حرفها
سره جهاز هعی گفتن فلانی واسه دخترش اینارو داده اونارو داده
منم گفتم ادم باید چشم و دلش سیر باشه
تاالان دست بلند کرده یه بار اروم خیلی اروما باپشت دستش زد دهنم میخواست بترسونه دوبارم مشت کرده بزنه
چندوقت پیشم اومد خونمون جلو مادرم سرهمین حرفها هجوم برداشت بزنه مادرم نزاشت
حالا همون روز قبل اینکه بیاد خونمون خواهراش زنگ زدن چون توی دعوای مابودن
منم واسه اینکه رومون بهم باز نشه جواب ندادم
سه روز بعدش بابام دوبار ب شوهرم زنگ زد جواب نداد مادرپدوش شهرستانن خیلی پیرن به داداشش زنگ زد اونم گفت میام خونتون بحرفیم اونم نیومد
حالا داداشام نمیدونن میخواسته منو بزنه الان همش میگن ببینیمش میکشیمش و دعوا میخوان راه بندازن خیییییلی میترسم منم 😭😭😭😭پدر مادرم دارن دق میکنن همهههه ناراحتن توروب خدا دعاکنید یا