2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه روز محمد زنگ میزنه به خواهرم که دارم میام خونه یه اتاق برام اماده کن که برم توی اتاق بمون خودم رو قرنطینه کنم .خلاصه  میاد خونه . خواهرم میگه اومد خونه براش غذا درست کردم و اتاق رو اماده  کردم. ناهار رو که خورد تموم شد گفت مریم چقدر غذا بی نمک بود خواهرم میگه نه خوبه .

دوساعتی گذشته بود که سرفه های دامادمون شروع میشه خواهر م شک میکنه که نکنه کرونا داشته باشه زنگ میزنه میان دنبالش که ببرنش بیمارستان. خواهرم گریه میکرد وقتی داشت محمد میرفت لحظه اخر محمد گفت مریم نترس کرونا رو شکست میدم میام تو مواظب بچه ها باش.

دو هفته گذشت که محمد توی بیمارستان بود یه پرستار اشنا پیدا  کرده بودیم که از حال محمد گزارش دقیقه به دقیه میداد. اینم بگم که به طور معجزه اسایی حال برادرش حسین خوب میشه .

یه روز دامادمون زنگ میزنه که من حالم خوبه برای دوران فزنطینه بعد از کرونا میام خونه اتاق رو اماده کن از دوباره. خواهرم منم خوشحال که بلخره محمد داره برمیگرده میره وسایل جدید میگره میزاره توی اتاق که کرونا نگیرن  بچه ها.

روز بعد که قرار بود محمد قرار بوده بیاد خبر میدن حالش بده باید بیمارستان بمونه .دوباره غم و ناراحتی بود که اومد سراغمون.

حالش به قدری بد شده بود که دیگه نمیتونست حرف بزنه فقط توی چت ها به خواهرم گفته بود مریم برام یه کاری کن دارم میمیرم. حسین زنگ میزنه به خواهرم که منو حلال کن به خاطر من الان محمد روی تخت بیمارستانه.

ما هم به تکاپو می افتیم تا دارو براش پیدا کنیم انقدر گشتیم تا تونستیم یه پارتی دم کلقت پیدا کنیم و برای کل بیمارای کرونایی بیمارستانی که بود دارو گرفتیم و فرستادیم. فرداش گفتن اکسیژن خونش اومده بالا حالش خوب میشه. خواهرم زنگ می زنه به پرستار و میگه گوشی رو بزار دم گوشش میخوام باهاش حرف بزنم .بهش میگه محمد تو خوب میشی امیدت رو از دست نده به بچه ها فکر کن منتظرتوان تا بیای. دامادمون چون نمیتونسته حرف بزنه هیچی نمیگه.دو روز بعد پرستار زنگ میزنه به خواهرم که بیای اگر میخوای ببینیش پون داریم میبریمش ای سی یو اونوقت دیگه نمیتونی ببینیش خواهرم رفت بیمارستان می گفت تا محمد رو دیدم برام دست تکون دادم انگار چشاش باهام حرف میزد. شبش پرستاره به مریم گفت کسی که میره ای سی یو دو روز فقط زنده میمونه و بعدش فوت میکنه.خواهرم دیگه هیچی نمیفهمه و غش میکنه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز