2777
2789
عنوان

داستان زندگی خودم

1432 بازدید | 99 پست

سلام میخوام داستان زندگیم براتون بگم برا جونا تجربه بشه که مثل من اشتباه نکنن و زندگیشون تباه نکنن میخوام بنویسم شاید بتونم حالم بهتر کنم شاید بتونم یکم اروم بشم 

خدایا باهات قهرم خدا صدام نمیشنوی خدایا دنیات دیگه بوی زندگی نمیده خدایا تو را به خدایی ات قسم تمومش کن خیلی خسته ام

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

 اوا هستم زمانی به دنیا اومدم که خانوادم تو اوضاع مالی خوبی نبودن بچه اول خانواده بودم یک سالم شد کم کم وضع مالیمون بهتر شد و تو خانواده اتفاقای خوب افتاد و همه رو از قدم خیر من میدین و همه اینا باعث شد اعتماد به سقف که چه عرض کنم اعتماد به اسمون داشته باشم عاشق درس و مشق بود و فوق العاده شیطون و همه میگن خوشگلم کلا ریزه میزه ام

خدایا باهات قهرم خدا صدام نمیشنوی خدایا دنیات دیگه بوی زندگی نمیده خدایا تو را به خدایی ات قسم تمومش کن خیلی خسته ام

من چهار سالم شد خواهر کوچیکم بدنیا اومد خیلی بهش حسودی میکردم همیشه مرکز توجه بودم و با اومدن فکر میکردم دیگه منو دوست ندارن وای واقعا این طور نبود یک سال اول زندگی با خواهر با اذیت کردن من گذشت ولی بعد خیلی باهاش جور شدم من عاشق لباس بودم از 13 سالگی بیرون میرفتم یه آرایش خیلی کمم داشتم 

خدایا باهات قهرم خدا صدام نمیشنوی خدایا دنیات دیگه بوی زندگی نمیده خدایا تو را به خدایی ات قسم تمومش کن خیلی خسته ام
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792