پدرم زنگ زد
گفت وسایلت جمع کن بیام دنبالت
بس دیگه همه چی تموم شد
آخرش یک‌حرفی زد که دارم میمیرم
گفت از توهم زندگیت بیا بیرون همه چی برای همیشه تموم شد
فلانی(همسرم)بعدظهری پیشش بوده و جریان جدایبمون گفته ک یکماه خونه نیومده
و امشب برای همیشه تکلیفم مشخص کرده
حالم بده بچه ها
خواهش کردم به عنوان شب آخر خونه خودم باشم
انگار در و دیوار خونه داره روی سرم‌خراب میشه
الهی
دلیل جداییتون چی بوده آجی انشالله حال دلت خوب شه و خوشبخت شی
عزیزم خیلیا لیاقت این همه محبت رو ندارن که بخاطرش یک ماه خونه تنها موندی...
خیلی ناجوانمردانه بد کرد خیلی😭
حقم نبود این حقارت
تمام این سالها با بدی هاش ساختم
نذاشتم کسی توی فامیل کمتر از اقای فلانی چیزی بگه بهش
همیشه سعی کردم زن مرتب و آراسته ای باشم براش
به خودم کلی برسم
هواسم به پوست و وزنم باشه
یک خورده وزنم اضافه میشد کلی غصه میخوردم
از تحصیلات و همه چی براش سنگ تموم گذاشتم که مبادا کسی بتونه عیب بگیره از شریک زندگیش
حالا اینجوری کرد بامن😭
دلم میخواد طلوع خورشید فردا رو نبینم
پسرامم بالاخره یک جور بزرگ مبشن
دیگه هیچی نمیخوام
از خدا
الان تنها احضارش به زندگی این که تفاهم نداریم
من ازش توجه میخوام و همسرم میخواد بره دنبال رویاهاش و وقت کافی برای زندگیش نداره
احضاراتیه که پیش پدرم‌گفته بعدظهری
پدرمم گفته خیلی جوانمردانه حقوق بچه هاش بده و برو
دخترم هیچی ازت نمیخواد
زنگ زد کلی صداش گرفته بود😭میگه چرا هیچی نگفتی
چرا نگفتی از دردات
چرا انفدرر صبوری کردی بابا
مگ چندسالته تحمل این غم رو داشتی
من حتی با زندگیم و انتخابم خانوادمم عذاب دادم
شرمندم😭😭
خیلی حس حقارت دارم
غصه نخور عزیزدلم بمیرم برااون دلت
۱ماه کجارفته
خدای ما هم بزرگ
منم بعدزایمان جدامیشم
گریه هاتوبکن
بعد برگرد به زندگیت
بعضی مردهابی لیاقتن
ببخشید ناراحت نشو فقط میخوام بگم خدا پدرتو حفظ کنه که پشتته
