دیروز خاهر شوهرم پیام داده شوهرم زنت نمیزاره ما باهم باشیم
خیلی ناراحت شدم گریه کردم
گفتم من فقط گفته بودم از عروسی ومسافرت اومده چن روز بخاطر کرونا نیاین خونم..
شوهرم خیلی بی غیرته هیچی جوابشون نمیده
بعد دیشب ساعت۱۱ بابای نامرردش اومد خونمون منم نه نگاش کردم نه سلام.
من داشتم لباسای بچمو میشستم بچم خاب بود رفتم خودمو مشغول کار کردم عوضی رفت بچمو بیدار کرد کلی باهاش بازی کرد بعدم رفتش
منم هیچی ب شوهرم نگفتم کع چرا اومده
گفتم فعلا تحمل کنم ببینم راضی میشه بره دنبال خونه از اینجا بریم
خودش که میگه باید صبر کنی ولی میبرمت