تموم شدم
و تموم شد
اون جفت چشم میشی ک دیگ مال خودم نمیدونستمش رو سپردم دست یکی دیگ،دادمش به کسی ک حتي اونم مقصر نميدونم چون شايد اونم چیزی نمیدونسه اینا هیچ کدوم مهم نیست مهم منم
مهم منم ک باورام شکستن
خیلی احساس تنهايي ميكنم
خییییلی دیگ چ شاد باشم چ ناراحت چ دلخور نمیتونم بگمش میریزم تو خودم
حس میکنم دیگ نتونم تو زندگیم چیزیو دوست داشته باشم الان دیگ ن گل و گياه خوشحالم میکنه ن حیوون ن هیچ چیز دیگ ...
دلم میخاد برم کنار دریا شب تا صب ،صب تا شب بشینم هندزفری بزارم تو گوشم زل بزنم ب آب
دلم میخاد برم رو تخت خابگاهم و ساعت ها زل بزنم به ديوار روبه روم و هندزفری بزارم تو گوشم
حتی دلم میخاد،با بچه ها برم شهربازی برم سینما پنج بعدی و جیغ بزنم فقط
دیگ خیلی کم پیش میاد خنده ام خنده باشه...
اگ برگردم ب عقب دوستش خواهم داشت ولی دیگ انتخابش نمیکنم میزارم غریبه بمونه آدم از غریبه ها انتظارى نداره...
اميدوارم حال دلش خوب باشه بدون من...
من آدم ناله و نفرین نیسم اونم برای کسی ک عزیز بوده برام...
خدا خودش برا همه مشکل گشایی کنه...
ففط حال من بده این وسط حالم خوب بشو نیست😔😔