خواهر شوهرم با شوهرم قهره(من اصلا دخالت نکردم ولی از منم رو برمیگردونه ) برادرشوهر و مادر شوهرم تو ی ساختمونن این دخترشون هم همیشه پلاسه اونجا؛؛ ما هر یک ماه و نیم دوماه ی بار می رفتیم در حد دو سه ساعت و خودم ماهی یک بار حداقل دعوتشون میکنم بهترین پذیرایی؛؛ دوبار که رفتیم (یعنی به فاصله ی سه چهارماه) خواهر شوهرم خونشون بود تا مارو می بینه میدوه خونه برادرش و برادر شوهرم و جاریم و خواهر شوهرم سوار ماشین میشن و میرن تو پارک میشینن تا ما بریم؛ (دو بار تکرار شد) یعنی ما سلام علیک میکنیم اونا سوار ماشین میشن میرن