بزرگ شم ی روزی همه ی قرضای مامانمو بدم وببرمش دکتر واس همه مریضاش
من دلم میخواست ملکه بشم لباس پفی بپوشم
من دلم ی اسب سفید خوشکل میخواست ک بالا بلند موج دار داشته باشه فقطم ب حرف من باشه باهام دوست باشه
همیشه خودمو یه قاضی تجسم میکردم ک پشت میز نشسته
دوست داشتم یکی از اون لباسای سیندرلا داشتم
دوست داشتم عروس بشم تف ب این ارزو😔
من همیشه دوست داشتم دکتر بشم و مریض هام رو درمان کنم و وقتی بر میگردم خونه بیام توی ی قصر شیک و باکلاس که توی ی باغ خیلییی بزرگه😍😍😍😂🤦🏼♀️
همیشه آرزو داشتم شاغل باشم.
تو یه مزون لباس عروس ،یه لباسی بود عاشقش بودم به مامانم میگفتم عروس شدم اونو واسم بخر .
از شانس بدم عروسی نکردم بخاطر نارضایتی خانوادم با شوهرم فرارکردم و خانواده شوهرمم حتی یه جشن برام نگرفتن
فعلا رویاهام پرپر میشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
