دقیقا منم همین حسو دارم.
احساس میکنم مریضه.اما دلم براش میسوزه.
آخه خیلی مهربونه اما بعضی وقتا دیوانه میشه. اون لحظه فقط نفرینش میکنم چون ب ناحق و الکی سرم داد میزنه،
منم از اینکه ب بقیه بگم توی انتخابم اشتباه کردم میترسم،ازینکه بقیه بفهمن طلاق گرفتم میترسم.
وگرنه صدبار درخواست طلاق میدادم
دارم میسوزم و میسازم.
با خدا ک ص میکنم بهش میگم من جرأت طلاق ک ندارم پس تو ی کاری بکن یا یه بلایی سر من بیاد یا سر اون تا ازین زندگی راحت بشم