من با ی پسری تو دانشگاه آشنا شدم
خیلی پسر خوبی بود ی بدی ندیدم ازش
از وقتی باهاش دوس شدم همش دوستش میخاست جدامون کنه
حتی ماه اول ب مدت ی هفته جدا شدیم(دوستش تهدیدم کرد گفت جوابش بدی شکایت میکنم#تازه فهمیدم همش بلوف بود # )
بعدش جوابش ندادم دوست پسرم ول کن نبود میگفت من دوست دارم نباشی نیستم درسش میکنم
گفتم باشهه چون دوسش داشتم
بعدش گذشت گذشت گذشت تا ک بازی سروکله دوست پیدا شد
تا دوس پسرم گفت وقتی بحثمون میشه ب تو پ میده و تهدیدت میکنه ولی همش چرته نترس جوابش بده ولی با ادبانه مث خودش بی ادب نباش
منم با کمک خودش جوابش میدادم
تا ک همین روال ادامه داشت تا ک شد ۷ماه
دوباره سر وکله دوست پیدا شد و شروع کرد ب تهدید کردن وفحش دادن و حرفای بد منم اینبار شدم مث خودش
یکی او گفت صد تا من
تا بعدش گفت بیا منطقی حرف بزنیم گفتم من همیشه منطقی بودم شما هر چی از دهنت در میامیگی.گفت من دوس ندارم دوستم با دختر دوس باشه فلان بسان
گفتم من دوسش دارم او بگه جدا شیم جدا میشیم
(ناگفته نباشه اصلا اختیار گوشیش نداشت همش دست این واون بود. اصلا خیلی ارومه. اینم بگم ک واقعا هم خودش هم من داشتیم اذیت میشدیم )
تا ک یساعت بعدش دوست پسر پ داد ک جدا شیم برای آرامش تو. منم گفتم تو میخای باشه
(واقعا خیلی پسر خوبیه تو این ۷.۸ ماه ی خرف زشت ازش نشنیدم. من یکبار بهش گفتم ک و ف ت
خیلی ناراحت شد در این حد بود)
حالا ب نظر شما بر میگرده سمتم؟
دختری نیستم ک برم منت پسر بکشم مغرورم